فغان زان پریچهر عیار یار
که با منش دائم به پیکار کار
دو زلف سیاهش بماند بدان
که دو زاغ دارد بمنقار قار
دهانی چو یک نار دانه دو نیم
مرا هست در دل از آن نار نار
بنزد بزرگان بزرگم ولی
بنزدیک آن چشم خونخوار خوار
بیاد توام نوش گردد همی
بکام اندرون زهر و دشوار وار
چنان گشتم از فرقت آن نگار
که بر من ز عشقست بلغار غار
اگر طمع کردی بجان و دلم
بدست و دل و جان تو بردار دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از معشوق خود با وصفی زیبا و دلنشین یاد میکند. او به معشوقی با چهرهای پریچهر و سیاهزلف اشاره میکند که همیشه در دل اوست. شاعر از درد و دلتنگی ناشی از فراق معشوق میگوید و به زیباییهای او اشاره میکند، بهویژه از لبهایی که مانند بذر نار هستند. او همچنین به سختیهای عشق و غم جدایی اشاره میکند و به این نکته میپردازد که چقدر این عشق برای او دردآور است. شاعر در پایان به معشوق میگوید که اگر طمعی به جان و دل او دارد، باید آن را در دست بگیرد. در کل، این شعر تجلی احساسات عمیق و درد ناشی از عشق و جدایی است.
هوش مصنوعی: آه از آن معشوق زیبا و فریبندهای که همواره با من در حال争 و جدل است.
هوش مصنوعی: دو زلف سیاه او مانند دو زاغ است که بر سرش نشستهاند و به طور جالبی به هم چسبیدهاند.
هوش مصنوعی: دهانی دارم که همچون دانه نارنجی دو نیم شده، و در دل من از آن دانه، آتش و شعلهای وجود دارد.
هوش مصنوعی: من در نزد بزرگان مقامی بزرگ دارم، اما در برابر آن چشمی که خشم و کینه در آن است، بیارزش و خوار هستم.
هوش مصنوعی: به یاد تو، گوارا و شیرین میشود، هرچند درونم پر است از درد و مشکل.
هوش مصنوعی: از شدت دلتنگی و دوری آن معشوق، چنان حالتی پیدا کردهام که گویی به شدت در عشق او غرق شدهام.
هوش مصنوعی: اگر به جان و دل من طمع کنی، من هم دل و جانت را خواهم گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا جود او تازه دارد همی
مگر جودش ابر است و من کشتزار
«مگر» یک سو افکن، که خود هم چنین
بیندیش و دیدهٔ خرد برگمار
ابا برق و با جستن صاعقه
[...]
بیامد موکل بر شهریار
بگفت آنچ بشنید از کشت زار
به از عید نشناسم از روزگار
نه از مدح خسرو به آموزگار
خداوند عالم کزو وقت ما
همه ساله عیدست لیل ونهار
یمین و امین اختر یمن و امن
[...]
جهاندار بخشندهٔ کامکار
خداوند بیچون، پروردگار
بدین خرمی و خوشی روزگار
بدین خوبی و فرخی شهریار
چنان گشت گیتی که ما خواستیم
خدایا تو چشم بدان دور دار
خداوند گار جهان فرخست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.