اتفاق افتاد پنداری مرا با زلف یار
همچو او من گوژپشتم ، همچو او من بیقرار
تافتست آن زلف پر دستان و من زو تافته
چون میان ما بپیوندد زمانی روزگار
تاب او بر تاب من عنبر ببار آرد همه
تاب من بر تاب او یاقوت سرخ آرد ببار
قامتش خواهم که باشد سال و مه در چشم من
زانکه نیکوتر بود سر و سهی در جویبار
پرده شد روشن رخش را تیره زلف و نادر است
پردۀ اهریمنی بر روی یزدانی نگار
گر بهار تازه شاید ساخته با ز مهریر
چون نشاید تیر باران سموم (؟) سازگار
روی زیر آب دارم ، آب نه بل خون دل
روح زیر بار دارم ، بار نه بل تیربار
زین دو طبعم سوده بودی گرش بیرون نیستی
ز آفرین خواجۀ پیروز بخت نامدار
خواجۀ سید ستوده بوالحسن کاندر جهان
رخنه های ملک را ایزد بدو کرد استوار
چون زمانه بی منازع ، چون خرد بی عاندت
چون حقیقت بی خیانت ، چون سلامت بی عوار
قدر او را در شرف گردون مخوان کآیدش ننگ
دست او را در سخا دریا مخان کآیدش عار
خدمت او در شرف گردون نبازی (؟) نیستی ؟
نیستندی بخردان مر خدمتش راخواستار
بردباری کردنش گوئی بخشم اندر برد
خویشتن را خشم آید طبع باشد بردبار
گرچه صلح از رای او باشد میان مردمان
جود او پا مال باشد دایم اندر کارزار
از گنه کاری همی منت پذیرد پر گناه
تا بیامرزد مر ایشان را بوقت اعتذار
نیست گردد هر کجا جودش بود اصل عدد
فتح گردد هر کجا فضلش بود عقد شمار
قدر او چون غیب شد پنهان از اندر یافتن
ورچه در گیتی چو صنع غیب دانست آشکار
هر کرا تریاک دادست اتفاق خدمتش
از هلاک ایمن بود گر هست بر دندان مار
هر کجا هستند بد خواهان او را بر نهیب (؟)
رگ بتن در سلسله و مغز در سر ذوالفقار
خدمت او گیر ار ایدون افتخارات آرزوست
ار نگیری خدمت او از تو گیرد افتخار
ناگسی کرده یکی خواهنده را از در هنوز
باشد از بهر دگر خواهنده ای بر انتظار
ما بجود او همی زنهار یابیم از نیاز
مال او از جود او پس چون نیابد زینهار
یکدل است او را ، در آن دل صد هزاران فضل هست
ور هزارش دل بود هم فضل خواهد صد هزار
نه که گیتی اختیارست آنکه زو دارد ز خیر
بلکه خیر خویش کردست او ز گیتی اختیار
ابر اگر هر چند بر دارد ز دریای سرشگ
هیچ نقصان آید اندر موج او وقت بهار
یادگار رحمت ایزد جهانرا تو بسی
این جهان بی تو مبادا بی تو از تو روزگار
با همه حزمت امان و با همه عزمت ظفر
با همه فعلت کفایت ، با همه طبعت وقار
مدح نیکو زشت گردد جز بزیر نام تو
اسب نیک ای خواجه بد گردد بزیر بدسوار
از حروف آفرین تو همی نسخت برند
صورت روی پری را بتگران قندهار
گرچه با قدرند ملک و نصرت و فتح و ظفر
سایۀ فرهنگ تست آموزگار هر چهار
مستعارست آنچه بخشید آسمان از مال و جاه
و انچه زین دو چیز بخشی تو نباشی مستعار
بدره لاغر کرده ای تا شکر فربه شد از آن
شکرها فربه شود چون بدره ها گردد نزار
تا شناسد نام رو نام (؟) طبایع مر ترا
آرزو بد آمدن با خدمت تو کرد کار
باز ماندم زانکه به دانی تو مر حال مرا
بسته ام ، نا آمدن این بنده را معذور دار
تا زمینها را ز آرامش بود همواره طبع
تا فلکها را همی گردش بود همواره کار
همچنین بادی که هستی جاودان با کام دل
شاد بخت و شاد جان و شاد طبع و شاد خوار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی خود به یاری که به او نزدیک است، صحبت میکند. شاعر خود را در برابر زیباییهای محبوبش مضطرب و بیقرار توصیف میکند و زلفهای او را مانند آتش عشقش میداند. او همچنین به ویژگیهای نیکو و جوانمردیهای محبوبش اشاره میکند، بهخصوص در مورد جوانمردی و سخاوت او نسبت به دیگران. شاعر در ادامه از خدمتگزاري به محبوبش صحبت میکند و میگوید که خدمت به چنین فرد نیکو و با فضیلتی افتخار بزرگی است. او در نهایت آرزوی خوشبختی و شادابی برای محبوبش دارد و تمایل به آرامش و دوری از ناامیدی و غم را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که من به خاطر زیبایی و جذابیت زلف محبوبم دچار بیتابی و نگرانیم، انگار که خودم در این پیوند با او به حالت رنج و عذابی دچار شدهام.
هوش مصنوعی: زلف پر دستان مانند نور تابناکی است و من نیز از آن نور تابیدهام. وقتی که زمان تغییر کند و بین ما پیوند ایجاد شود، این زیبایی بیشتر نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر عشق او بر دل من اثر کند، تمام وجود من را به زیباییهای بینظیر پر میکند؛ همچنان که وجود او آرامش و درخشش خاصی به زندگیام میبخشد.
هوش مصنوعی: من میخواهم قامت او را که در چشم من مانند سال و ماه میدرخشد، داشته باشم، زیرا که سر و اندام زیبا او از هر زیبایی دیگری در جویبار بهتر و دلنوازتر است.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و روشن او با موهای تیرهاش درخشش خاصی دارد و این ترکیب بینظیر همچون پردهای جادویی بر روی تصویر زیبا و خدایی او قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: اگر بهار جدیدی بیفتد که با مهر و محبت ساخته شده باشد، چگونه ممکن است که تیرهای باران سموم با آن سازگار باشد؟
هوش مصنوعی: دارم در زیر آب، ولی این آب نیست، بلکه اشک دل من است. بار سنگینی بر دوش دارم، اما این بار نه، بلکه تیرهایی است که بر من فرود میآید.
هوش مصنوعی: اگر تو از این دو حالت آزاد بودی، حال و هوای من تغییر میکرد؛ زیرا در این دنیا، تو اوج پیروزی و ناموری هستی.
هوش مصنوعی: سید ستوده بوالحسن در زندگی خود، به طور استوار توانسته است جایگاه و نفوذ خاصی در دنیای خود پیدا کند، که این موضوع به لطف و حمایت الهی بوده است.
هوش مصنوعی: زمانی که هیچ کس با تو رقابت نداشته باشد، مانند خردی که هیچ مخالفی ندارد، یا حقیقتی که به آن خیانت نمیشود، و وضعیتی که سالم و بدون مشکل است.
هوش مصنوعی: شخصیت و ارزش واقعی او را در جامعه و دنیا پایین نبین، زیرا ممکن است به او آسیب برساند. همچنین، سخاوت او را کم و کوچک نشمار، چون ممکن است باعث خجالت او شود.
هوش مصنوعی: آیا میدانید که خدمت به او در آسمانها جایگاهی ندارد؟ هیچ آدم خردمندی خواهان خدمت به او نیست.
هوش مصنوعی: او به گونهای صبوری میکند که انگار در درونش خشم وجود دارد، اما به خاطر نفس و طبیعتش، صبر و شکیبایی را انتخاب میکند.
هوش مصنوعی: هرچند تصمیم او بر صلح میان مردم باشد، اما بخشش و کرامت او همیشه در میدان نبرد زیر پا میرود.
هوش مصنوعی: کسی که او را گناهکار میدانند، از بیگناهی دیگران عذرخواهی میکند و این امید را دارد که خداوند او را ببخشد.
هوش مصنوعی: هر جا که بخشش و نیکی او وجود داشته باشد، آنجا به حقیقت به مرکزیت و اصل خود میرسد و هر جا که لطف و فضل او باشد، آنجا به شمار و حساب درمیآید.
هوش مصنوعی: به اندازه ارزش او زمانی که پنهان شد، از یافتن او ناتوانی. اما وقتی در دنیا به نشانههای پنهان نگاه کنی، میفهمی که آنچه وجود دارد، در واقع نمایانی از حقیقت غیبی است.
هوش مصنوعی: هر کس که تریاک به او داده شده، اگرچه دچار خطر باشد، به واسطهی آن احساس امنیت میکند. اگرچه ممکن است هنوز هم با خطراتی روبرو باشد.
هوش مصنوعی: هر جا که بدخواهان او وجود دارند، باید با نیرویی قوی و محکم به آنها پاسخ داده شود، همانطور که رگهای بدن به مغز و سر حیاتی هستند.
هوش مصنوعی: اگر تو به خدمت او درآیی، آن وقت افتخاراتی که آرزویش را داری به دست میآوری، اما اگر از خدمت به او غافل شوی، خود او از تو افتخار را خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: یکی که به دنبال چیزی است، هنوز منتظر است تا ممکن است درخواست دیگری به در بیاید.
هوش مصنوعی: ما از بخشش و generosity او در امان هستیم و از نیاز به داراییهایش بینیاز میشویم. اما اگر او از ما دور شود و به ما کمک نکند، در آن صورت دیگر امان و امنیتی نخواهیم داشت.
هوش مصنوعی: او دلی واحد دارد، اما در آن دل به اندازه صد هزار فضیلت وجود دارد. حتی اگر دلش به هزار قسمت تقسیم شود، باز هم هر یک از آن دلها به اندازه صد هزار فضیلت خواهد داشت.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زندگی و جهان به خودی خود در اختیار ما نیستند، بلکه کسی که از جهان خیر و خوبی دریافت میکند، خود با انتخابهایش و با درک و آگاهیاش، خیر را برای خویش شکل میدهد. به عبارت دیگر، او با اختیار و تصمیمات خود، خیر را از زندگی خارج کرده و آن را به دست میآورد.
هوش مصنوعی: اگر ابر، هر چند که باران خود را از دریا بگیرد و بر زمین ببارد، هیچ کمبودی به دریای اشک نخواهد زد، به ویژه در موسم بهار.
هوش مصنوعی: یادگار رحمت خداوند در دنیا، تو هستی و هرگز این دنیا بدون تو نباید باشد. بدون تو، روزگار به خوبی نخواهد گذشت.
هوش مصنوعی: با وجود تمام زحمتهایت، به تو امان میدهم؛ با وجود تمام عظمتهایت، پیروزی از آن توست. با وجود تمام کارهایت، کفایت تو مشهود است و با وجود تمایلاتت، وقار و آرامش تو نمایان است.
هوش مصنوعی: مدح خوب در برابر نام تو، اگر به زیر سایه اسب خوب باشد، زشت به نظر میرسد. ای خواجه، اگر بدسوار زیر دست بدی باشد، حتی آن هم خراب و ناپسند میشود.
هوش مصنوعی: از کلام زیبای تو، تصویری همچون چهرهی معشوقی زیبا را برای مجسمهسازان قندهار به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: هرچند که مسائلی چون قدرت، پیروزی و موفقیت اهمیت دارند، اما سایه فرهنگ تو نقش آموزگاری برای این چهار مقوله را ایفا میکند.
هوش مصنوعی: هر آنچه که آسمان به ما بخشیده از نعمتها و مقامها، به صورت معاریت و امانت است؛ و هر چیزی که تو به دیگران میبخشی نیز، اگر از این دو نعمت نباشی، در واقع امانتی از آن آسمان است.
هوش مصنوعی: تو با زحمت و تلاش، موجب شدی که شکر به خوبی و سرحالی برسد، اما اگر زحمت و تلاش نکنیم، شکر هم به آن درجه نخواهد رسید و از بین میرود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نام تو و طبیعتت شناخته شود، آرزو داشتم که با خدمت کردن به تو، کاری انجام دهم.
هوش مصنوعی: باز ماندم و نمیدانم حال من را تو چیست. از آنجایی که این بندهی تو نیامده است، لطفاً او را ببخش.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمینها آرامش دارند، طبیعت نیز به فعالیت خود ادامه میدهد و همچنان که آسمانها در حرکتاند، کارها نیز به جریان خود ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: همچنین بادی که وجود دارد، جاودانه است و باعث خوشحالی دل، شادکامی و سرزندگی جان و همچنین خوشی روح میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.