مردیم و یار هیچ عنایت نمیکند
واحسرتا که بخت عنایت نمیکند
در پیش چشم او لب او میکُشد مرا
وان شوخچشم بین که حمایت نمیکند
چندان که عجز حال بر او عرضه میکنم
در وی به هیچ نوع سرایت نمیکند
پیش کسی ز شکر و شکایت چه دم زنم
کهاندیشهای ز شکر و شکایت نمیکند
در حق بندگان نظر لطف گاهگاه
هم میکند ولیک به غایت نمیکند
تا گفتهام دهان تو هیچست از آن زمان
با ما ز خشم هیچ حکایت نمیکند
بلبلصفت عبید به هرجا که میرسد
غیر از حدیث عشق روایت نمیکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دردا که دوست هیچ رعایت نمیکند
مردیم از عتاب و عنایت نمیکند
قربان تیر دشمن بدکیش گشتهام
این جور بین که دوست حمایت نمیکند
از دست هجر دیده غمدیده آنچه دید
[...]
لعل لبت به لطف حکایت نمیکند
چشم خوشت نظر به عنایت نمیکند
صد بار بیش پیش تو گفتیم درد دل
دردا که در دل تو سرایت نمیکند
دل با سگ تو شرح دهد قصه رقیب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.