گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عبید زاکانی

دارد به سوی یاری مسکین دلم هوائی

زین شوخ دلفریبی زین شنگ جانفزائی

زین سرو خوشخرامی گل پیش او غلامی

مه پیش او اسیری شه پیش او گدائی

هر غمزه‌اش سنانی هر ابرویش کمانی

گیسوی او کمندی بالای او بلائی

ما را ز عشق رویش هر لحظه‌ای فتوحی

ما را ز خاک کویش هر ساعتی صفائی

بگرفته عشق ما را ملک وجود آنگه

عقل آمده که ما نیز هستیم کدخدائی

جان می‌فزاید الحق باد صبا سحرگه

مانا که هست با او بوئی ز آشنائی

گفتم عبید گفتا نامش مبر که باشد

رندی قمار بازی دزدی گریز پائی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode