زهی مصحف رو که در وی رقم
زابرو و انف است نون والقلم
لب از یاء و دندان ز سین چون نمود
زد از طاوها طره را پیچ و خم
دگر نقش حم هر سو نگاشت
خم گیسویش با دخان قلم
خوشا روی مویش که هر صبح و شام
زد از والضحی و ز واللیل دم
صدش حرف و نقطه چو از خط و خال
رقم یافت بر صفحه بیش و کم
پر از گوهر حمد و اخلاص گشت
زبان و دل از این چنین مصحفم
زنورت چه نور آیت نور یافت
زتاریکی دهر دونش چه غم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو جوی روان از دهانش ز خلم
دو خرمن زده بر دو چشمش ز خیم
از ابر اندر آمد به هنگام نم
جهان شد به کردار باغ ارم
سپه پهلوان بود با شاه جم
بخّم اندرون شاد و خرّم ببم
به یک جای بودند هر دو به هم
که این ابن عم بود و آن بنت عم
اگر کار بوده است و رفته قلم
چرا خورد باید به بیهوده غم؟
وگر ناید از تو نه نیک و نه بد
روا نیست بر تو نه مدح و نه ذم
عقوبت محال است اگر بتپرست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.