مرا قبله جان کنون روی اوست
که محراب دل طاق ابروی اوست
بدیدار بیت الحرامش چکار
کسیرا که دل کعبه کوی اوست
سراسر جهان و در او هر چه هست
یکی جلوه از روی نیکوی اوست
عبیر بهشتی و مشک تتار
همه نافه چین گیسوی اوست
فریبم بطوبی مده زاهدا
که طوبی من قد دلجوی اوست
برد پنجه کی دست چو بین عقل
ز عشقی که فولاد بازوی اوست
چو نورم رهائی دگر مشکل است
ز چوگان عشقش که دل کوی اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهارست جایی کجا روی اوست
بهشتست جایی کجا خوی اوست
دل اختر از جان هوا جوی اوست
زبان زمانه ثناگوی اوست
که اکنون دلارام بانوی اوست
پرستنده طاق ابروی اوست
که عشق من ای خواجه بر خوی اوست
نه بر قد و بالای نیکوی اوست
ندانست کان ماه یا روی اوست
سواد شب ار زلف هندوی اوست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.