گنجور

 
نورعلیشاه

من مست جام وحدتم هذا جنون العاشقین

مطلق زقید کثرتم هذا جنون العاشقین

جان در سر جانانه شد دل در سر پیمانه شد

تن ساکن میخانه شد هذا جنون العاشقین

گه نور گه نار آمدم گه گل گهی خار آمدم

گه مست و هشیار آمدم هذا جنون العاشقین

راندم بمیدان بارگی رستم ز خود یکبارگی

زین پس من و آوارگی هذا جنون العاشقین

فانی بدم باقی شدم در بزم جان ساقی شدم

خورشید اشراقی شدم هذا جنون العاشقین

کندم زتن خرگاه جان رفتم برون از لامکان

کردم مکان در لامکان هذا جنون العاشقین

در مجلس روحانیان خوردم یکی رطل گران

رستم زهر نام و نشان هذا جنون العاشقین

نور علی عالیم اندر ولایت والیم

مست می اجلالیم هذا جنون العاشقین

 
 
 
اسیری لاهیجی

من مست عشقم زاهدا با ما مگو از عقل و دین

گه با خود و گه بی‌خودم، هذا جنون العاشقین

هشیار و مستم چیستم؟ مجنون عشق کیستم؟

نه هستم و نه نیستم، هذا جنون العاشقین

من عاشق دیوانه‌ام، در عشق او افسانه‌ام

[...]

فیض کاشانی

از سرّ وحدت دم زدم هذا جنون العاشقین

کونین را برهم زدن هذا جنون العاشقین

بر طرهٔ پر خم زدم بر حرف لا و لم زدم

شادی کنان بر غم زدم هذا جنون العاشقین

بر شور و بر غوغا زدم بر لا و بر الا زدم

[...]

نورعلیشاه

ای جان و ای جانان من هذا جنون العاشقین

ای وصل و ای هجران من هذا جنون العاشقین

راه مرا پایان تو ئی درد مرا درمان توئی

جان مرا جانان توئی هذا جنون العاشقین

دیوانه رویت منم آشفته مویت منم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه