گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نورعلیشاه

مطلقی باز در قیود آمد

بی نمودی بصد نمود آمد

جلوه کرد حسنش اندر غیب

شاهد و مشهد و شهود آمد

خواست آئینه برخسارش

عدم صرف در وجود آمد

کاروان نفخت من روحی

از سماوات جان فرود آمد

خیمه درآب و خاک آدم زد

ساجد و مسجد و سجود آمد

در معارف زهر لب و گوشی

نکته ها گفت در شنود آمد

ساقی حسن باده پیما شد

مطرب عشق در سرود آمد

جز یکی نیست مطرب و ساقی

جلوه گر گر بدو نمود آمد

دل و جان و جوارح و احشأ

جام مینا و چنگ و عود آمد

هرکه زان می پیاله ئی نوشید

بیخود از بود و از نبود آمد

تافت نور علی بغیب و شهود

فاش پنهان هرآنچه بود آمد