گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

شب دگرباره رفت با سرکار

کرد بر یک جواب صد انکار

«کای به جور و ستم شده مشهور

به تو نزدیک بوده و ز تو دور

خاصه و عامه را وبال و هلاک

که کند اعتماد بر ناپاک؟

دود بی‌بهره از تو و تاریک

بایدش سوخت چون شود نزدیک

تشنگان را بسی به تفت و به تاب

کشته‌ای در طریق حج بی‌آب

تو که در دشت کربلا دیدی

که چه می‌رفت و می‌پسندیدی

گشتی آن روز یار اهل سعیر

دشت و صحرا بتافتی چو اثیر

قصد فرزند مصطفی کردی

با پیمبر چنین وفا کردی‌

چه توقع کند ز مهر تو کس‌؟

یادگار این منافقی ز تو بس»