روز را دل ز شب ملال گرفت
ترک بیهوده قیل و قال گرفت
بر همین فصل اختصار نمود
دست بردی به اعتبار نمود
داد شب را ز روی طعنه جواب
که: «ز جام غرور مست خراب
کیست روشن کننده ظلمت؟
کیست صیقل دهنده عصمت؟
منم اینک به حجت روشن
گو ببینند یا تویی یا من
کعبه بر سیر من کنند قیاس
به من است احتیاج قبله شناس
حکم شش روز کون مشهور است
در کلام مجید مسطور است
روز محشر به شب نه معروف است
که قیامت به روز موصوف است
همه خود روز روز می شمرند
طالع سعد و نحس می نگرند
مشرق و مغرب و جنوب و شمال
من گشایم به تیغ دشمن مال
شهره باشد به هر زبان نامم
نه چو تو ظلم و سیه کامم
گاه مهرم که آفتاب سرور
گاه خورشید گاه چشمه نور
منم القصّه نیر اعظم
مردم چشم روشن عالم
همه بگذار از که کم باشم
شاہ شمس است من لقب تاشم»
این بگفت و در سخن دربست
دفع برخاست چون سخن بنشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.