باد بهار می وزد از طرف نهارجان
ای که فدای آن چنان باد چنین هزار جان
ساقی عیسوی نفس چند ز انتظار بس
تا به خلاف شرع و دین نوش کنیم بیار جان
جان من است جام می خضر من و مدام من
در طلب تو برمیان بسته ام استوار جان
لایق اگرچه نیستم عاشق صادقم بلی
ور نکنم نه صادقم در طلبت هزار جان
ای دل اگر چشیده ای جرعه ی شوق بایدت
کرد چو کوهکن فدا بهر وفای یار جان
می خور و غم مخور جوی ، نیست جز این برون شوی
از پی نازنین گلی رنج مبر مخار جان
منتظران نسیه را نیست ز نقد حاصلی
صرف مکن نزاریا در سر انتظار جان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمدهام به عذر تو ای طرب و قرار جان
عفو نما و درگذر از گنه و عثار جان
نیست به جز رضای تو قفل گشای عقل و دل
نیست به جز هوای تو قبله و افتخار جان
سوخته شد ز هجر تو گلشن و کشت زار من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.