بیمار عشق را چه مداوا کند طبیب
تعلیم عاقلانه مده گو مرا ادیب
ما توبه در مقابل عصیان نیاوریم
تمکین عاقلان ز مجانین بود عجیب
زنّار اگر ببندم و ساکن شوم به دیر
ماییم و عشق و هرچه اشارت کند حبیب
در دین توبه مذهب ما هیچ فرق نیست
از طیلسان ملت اسلام بر صلیب
آری تو بر مراتب ابداع طالبی
اما تو را نصیب نکردند از آن نصیب
احول به هیچ وجه نبوده ست راست ببین
زین پیش گفته اند که اعما بود غریب
با مدعی بگوی نزاری که روی دوست
پوشیده نیست الّا بر دیده ی رقیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و چالشهای آن صحبت میکند. شاعر از ناکامی در درمان درد عشق توسط پزشک صحبت میکند و میگوید که علم و ادب نمیتواند این درد را مداوا کند. همچنین به توبه در مقابل گناه اشاره میکند و میگوید که این موضوع برای عاقلان عجیب به نظر میرسد. در ادامه، شاعر از عشق و ارتباط آن با دین و مذهب میگوید و تأکید میکند که توبه در دینشان هیچ تفاوتی ندارد. همچنین اشاره میکند که برخی افراد ممکن است در جستجوی حقیقت و ابداع باشند، اما به آن نرسند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که عشق واقعی بر همگان هویداست، اما برای افرادی که نگاه عمیقی ندارند، ممکن است پنهان باشد.
هوش مصنوعی: بیمار عشق را هیچ درمانی نمیتواند شفا دهد، چرا که راهحلهای عقلانی و نصایح منطقی در این مورد فایدهای ندارند.
هوش مصنوعی: اگر ما در مقابل گناهان خود توبه نکنیم، به نوعی از عاقلانه بودن فاصله میگیریم و این شرایط مشابه رفتار دیوانگان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر من زنّار ببندم و در دیر ساکن شوم، عشق و هر چیزی که محبوب اشاره کند برای من مهم خواهد بود.
هوش مصنوعی: در مکتب ما توبه و بازگشت از گناه اهمیت ویژهای دارد و در واقع هیچ تفاوتی ندارد که شخص به کدام دین یا مذهبی تعلق دارد؛ مانند آنکه در بین ملل مسلمان، ارزش توبه و بازگشت به خداوند همیشه مورد توجه بوده است.
هوش مصنوعی: بله، تو علاقهمند به خلاقیت و نوآوری هستی، اما به تو آنچه شایستهات بوده، عطا نشده است.
هوش مصنوعی: هرگز شخصی نابینا و کجبین نبوده است. این را بپذیر که از گذشته گفتهاند که عالم و دانا، در حقیقت تنهایی و غریبی را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: با مدعی بگو که چهره محبوب تنها به چشم دشمنان پنهان است و برای دیگران قابل رؤیت نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صدهزار نزهت و آرایش عجیب
شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان
گیتی بَدیل یافت شباب از پی مشیب
چرخ بزرگوار یکی لشکری بکرد
[...]
الدار آهلة و انت غریب
اعجب بذلک ان ذالعجیب
کیف السبیل الی الایاب و انت
فی دار المقالة مابرحت غریب
فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب
فریاد از آن دو کافر غازی با نهیب
این همبر دو ترکش دلگیر جان ستان
وان پیش دو شمامهٔ کافور یا دو سیب
بردوش غایه کش او زهره میرود
[...]
ای از خزاین کرمت خلق را نصیب
در کشف مشکلات جهان رأی تو مصیب
از فیض جود تو همه آفاق را نصاب
وز نور عدل تو همه اسلام را نصیب
عون تو را عیان هدی را شده مجیر
[...]
رفتی و صدهزار دلت دست در رِکیب
ای جان اهل دل که تواند ز جان شکیب؟
گویی که احتمال کند مدتی فراق
آن را که یک نفس نبود طاقت عِتیب؟
تا همچو آفتاب برآیی دگر ز شرق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.