گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

تویی که بر تو نباشد مرا نظیر و بدل

منم که از تو نگردم جدا به تیغِ اجل

بیا که در همه عالم به مهربانیِ ما

کسی دو عاشقِ صادق دگر نبیند بَل

که خود ز شفقتِ ما تا هزار سالِ دگر

میانِ خلقِ جهان عاشقان زنند مثل

هنوز رویِ تو نادیده آشنا بودیم

تو خود حواله ی ما بوده ای به حکمِ ازل

به چشمِ عشقِ دلت برگزیده ایم نخست

به مهرِ جانِ خودت پروریده ایم اوّل

امید و بیمِ من از دوزخ و بهشت تویی

وگر نه آن چه خطر دارد این یکی چه محل

بهشتِ جانِ نزاری تویی و خوش تر از آن

نیافرید بهشتی خدای عّزَوجَلّ