به گوش هوش شنیدم که بر زبان سروش
به من ندای فقروا الی الله آمد دوش
که ای به چاه طبیعت چنان درافتاده
که تخت یوسف جان کرده ای چنین فرموش
چرا چنین به خیالات گشته ای مشغول
چرا چنین به محالات داده ای دل و هوش
بسوختند چو عودت هزار بار ای خام
بر آتش آخر از آن سوختن یکی بر جوش
تویی حجاب تو از پیش خویشتن برخیز
بکوش تا به در آیی ز بود خویش بکوش
نشسته بر سر گنجی نگاه دار از دزد
جمال شاهد و اسرار ما ز خلق بپوش
زبان چشم نگه دار تا غلط نکنی
ز عکس پرتو ما در مشور و در مخروش
اگرچه طاقت این می نیاورد دریا
ز دست ساقی ما جرعه جرعه می کن نوش
همین که در نظر آییم چشم بر هم نِه
همین که در کلمات آمدیم بگشا گوش
نزاریا بشنو نکته ای اگر خواهی
که راز با تو بماند زبان گفت و خموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان یکی از جوانب عمیق زندگی و ارتباط با خداوند میپردازد. شاعر از شنیدن نداهایی از سروش یاد میکند که او را به سوی خدا دعوت میکند. او به انسانی اشاره میکند که در چاه طبیعت غرق شده و از حقیقت خود غافل است. شاعر به او میگوید که چرا به خیالات و محالات مشغول است و اینکه باید از حجابهای خویش رها شود و برای ورود به عالم حقیقت تلاش کند. او به زیبایی و اسرار پنهان خویش اشاره میکند و تأکید دارد که باید خود را از دزدان و سوء تفاهمات محافظت کند. در نهایت، شاعر با بیان این نکته که رازها باید در دل باقی بمانند، دعوت به گوش سپردن به اسرار و نکات عمیق زندگی میکند.
هوش مصنوعی: در شب گذشته، صدای سروش را شنیدم که به من میگفت به سوی خدا برگردید و به فقر خود پی ببرید.
هوش مصنوعی: ای کسی که از طبیعت در چاه افتادهای و اینگونه تخت یوسف را فراموش کردهای.
هوش مصنوعی: چرا اینقدر در خیالها غرق شدهای؟ چرا دل و ذهنت را به چیزهای ناممکن سپردهای؟
هوش مصنوعی: با هزار بار سوختن مثل عود، ای نادان، در آتش، در نهایت از این سوختن فقط یک بار به جوش میآید.
هوش مصنوعی: تو مانع خودت هستی، خودت را کنار بزن و تلاش کن تا وارد حقیقت شوی و از وجود خودت فراتر بروی. تلاشت را بکن.
هوش مصنوعی: روی گنجی نشستهام و باید از زیبایی و رازهایم حفاظت کنم و این رازها را از مردم مخفی نگه دارم.
هوش مصنوعی: بهتر است نگاهت را کنترل کنی تا اشتباه نکنید و از نور و زیبایی ما به درستی برداشت کنی.
هوش مصنوعی: هرچند دریای سوزش و سختی را نمیتواند تحمل کند، اما ساقی ما این قدرت را دارد که به آرامی و کمکم، نوشیدنی را ارائه کند.
هوش مصنوعی: وقتی که ما به چشم بیاییم، چشمانتان را ببندید و وقتی که کلمات شروع به گفتن شدند، گوشهایتان را باز کنید.
هوش مصنوعی: به دقت گوش کن تا نکتهای را بشنوی که اگر مایل باشی، به عنوان راز در درونت باقی بماند. زبان قابل بیان و سکوت هر دو وجود دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وزیر شاه بدیدار پهلوان برغوش
گرفت و داد بپیمان دوستی دل و هوش
بموسم گل و بلبل زجام و بلبله کرد
شراب گلگون از دست گلعذاران نوش
همه سعادت دستور شاه سعدالملک
[...]
ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش
شرابکی دو سه در خدمتت نکردم نوش
به روزگار شبی دیگر اتفاق افتد
که پای بوس تو حاصل کنیم و دست آغوش
بر آتش جگرم ریز یک دم آب وصال
[...]
دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش
شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش
درخت غنچه کند، غنچه پیرهن بدرد
به وقت صبح چو مرغان برآورند خروش
شود چو روی فلک پرستاره روی زمین
[...]
چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش
چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش
منم غلام تو ور زانک از من آزادی
مرا بکوزه کشان شرابخانه فروش
ببوی آنک زخمخانه کوزه ئی یابم
[...]
چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش
ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش
سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد
معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش
به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.