درونِ سینه یی دارم پر آتش
دلی از آتشی چون آبِ رز خوش
به هم اضداد را چون ممتزج کرد
تعالی الله به یک جا آب و آتش
عجب خاصیّتی دارد از اوّل
بود بیگانه امّا آشنا وش
به آخر می کند اضداد را جمع
اگرچه ز ابتدا دارد مشوّش
به وجهِ می گرو کن هر چه داری
کلاه و موزه و قربان و ترکش
همه جز دوست کّلِ آفرینش
حجابِ تست باید کرد ترکش
من و یک هم نفس کوهست و من نه
زمین گو هفت می باش و جهت شش
هوایِ حرص و آز الحمدلله
نزاری را ندارد در کشاکش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شتابانتر به راه از تیر آرش
دو چشم از کین دل کرده چو آتش
دلم کو با تو همراهست و همبر
چگونه مهر بندد جای دیگر
دلی کو را تو هم جانی و هم هوش
از آن دل چون شود یادت فراموش
اگر چه آب و خاک و باد و آتش
کنند آمد شدی با یکدیگر خوش
مبادا بی وصالت روز ما خوش
که از هجران تو باشم بر آتش
چراغکهاست کآتش را جدا کرد
یکی اصلست ایشان را و منش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.