نوبهارست و صبا عنبر بیز
روح خواهد که شود راح آمیز
در چنین وقت خوش آمد پیوند
نازنینا مکن از ما پرهیز
صلح پیش آر و صفا کن گرچه
از شگرفان نه بدیع است ستیز
دلم از زلف درآویختهای
کس ندارد به ازین دستآویز
عشق تو در رگ جانم پیچید
هم چو در پنبهٔ خشک آتشِ خیز
قیس وحشی شد و هم چاره نداشت
کی میسر شود از عشق گریز
از بناگوش نباتش بچکد
خوی به آوازهٔ تو در تبریز
لب شیرین تو بیرون بردی
شور شیرین ز مذاق پرویز
گَردِ حسن تو ندیدی شیرین
گرچه از باد گذشتی شبدیز
عیش شیرین نزاری لب تو
تلخ کرد از شکر شورانگیز
سر فدای قدم تست بیا
تازه کن رسم قیامت برخیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یعنی از چرخ چو خور تیغ ستیز
بر تو تیز است درین سایه گریز
لایق سبلت و ریشت برخیز
بی سخن بر در والی شو تیز
بهخطایی که نبوده است به چیز
نکشم دست ز فرزند عزیز
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.