گنجور

 
حکیم نزاری

مرا ز کوی تو آواره کرد بخت نفور

ز روی خوب تو دورم که چشم بد ز تو دور

به کام دشمنم از کوی دوست آواره

ز دوستان حسود و ز دشمنان غیور

به اتفاق امم حور در بهشت بود

ولی بهشت من آنجا بود که باشد حور

شمایل تو در آیینهٔ دو چشم من است

به حکم عشق نه تو غایبی نه من مهجور

کدام یک تویی اینجا کدام من هیهات

کدام نیست تویی ناظر و تویی منظور

دگر به روی که بینم نظر چگونه کنم

به مهر و مه چو ز چشمم برفته باشد نور

اگر چو زلف تو درهم شدم ز تاب فراق

که دیده‌ای که بر آتش حمول بود و صبور

وگر چو چشم تو دور از لبت شدم بیمار

که خورد می که سرانجام ازو نشد مخمور

خراب کردهٔ چشمان می پرست توام

که گاه مست خرابم کنند و گه مخمور

و گر شکیب ندارد نزاری معتوه

مباش گو و بدارید عاقلان معذور

از آن تتّبع عاقل نمی‌کند مجنون

که عاقلان همه در تیه غفلت‌اند و غرور

 
 
 
رودکی

به دور عدل تو در زیر چرخ مینایی

چنان گریخت ز دهر دو رنگ، رنگ فتور

که باز شانه کند همچو باد سنبل را

به نیش چنگل خون ریز تارک عصفور

فرخی سیستانی

دلم همی نشود بر فراق یار صبور

همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور

اگر فراق بخواهد دل من از پس وصل

ملامتش نکنم بلکه دارمش معذور

ز کام و آرزو‌ی خویش گم شده‌ست دلم

[...]

قطران تبریزی

گل شکفته نماند مگر بصورت حور

خروش رعد نماند مگر بنفخه صور

مسعود سعد سلمان

رسید عید و من از روی حور دلبر دور

چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور

مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد

نگار من به لهاورد و من به نیشابور

ره دراز و غریبی و فرقت جانان

[...]

وطواط

جهان سرای غرورست، نی سرای سرور

طمع مدار سرور اندرین سرای غرور

بعاقبت بحسام هوان شود مجروح

دلی که او بحطام جهان شود مسرور

فساد دین همه از جمع خواسته است و ترا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه