بهر لِلّه امشب ای بادِ سحر
بر سوادِ شهرِ قاین کن گذر
روشنایی بخشِ جانم را ببین
وز منش با خود زمین بوسی ببر
گو ز رویِ تربیت ما را بپرس
گو به چشمِ مرحمت ما را نگر
باز اگر تشریف خواهی داد هان
باز اگر دریافت خواهی بیشتر
آرزومندم به غایت یک قدم
سخت مشتاقم به رحمت یک نظر
گر تو میآیی برم منَت به جان
ور مرا فرمان دهی آیم به سر
با خودم هرگز نخواهد بود خوش
وز توام هرگز نخواهد شد به سر
زان نگارم کس نمیآرد پیام
زان دیارم کس نمیگوید خبر
هم به الطافِ تو ای بادِ صبا
رونقی گیرد سر و کارم مگر
شرمسارم از تو امّا چون کنم
چون ندارم محرمِ رازی دگر
نیمجان دارم فدایِ راهِ تو
بیش از این چیزی ندارم ماحضر
گرچه کارِ عاشقان زاری بود
زاریِ مسکین نزاری زارتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پریچهره بتی عیار و دلبر
نگاری سرو قدّ و ماه منظر
سیه چشمی که تا رویش بدیدم
سرشکم خون شدست و بر مشجر
اگر نه دل همیخواهی سپردن
[...]
غنودستند بر ماه منور
خط و زلفین آن بت روی دلبر
یکی را سنبل نو رسته بالین
یکی را لالۀ خود روی بستر
ز مشکین جعد زنجیرست گویی
[...]
مرا، دی عاشقی گفت ای سخنور
میان عاشق و معشوق بنگر
نگه کن تا چه باید هر دوانرا
وزین دو کز تو پرسیدم بمگذر
چه خواهد دلبر از دلجوی بیدل ؟
[...]
همایون جشن عید و ماه آذر
خجسته باد بر شاه مظفر
امیر انشاه بن قاورد جغری
جمال دین و دین را پشت و یاور
خداوندی ، کجا کوته نماید
[...]
یکی گفتی که شه را ویس بدتر
به خان اندر ز صد خاقان و قیصر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.