شمارهٔ ۵۶۷
هیچم غم تو از دل پر خون نمی رود
سودای لیلی از دل مجنون نمی رود
مهرت ز سینه تا نفسی خوش برآیدم
بسیار جهد کردم و بیرون نمی رود
افسانه ها که بر سر دل می کنم ولیک
دردی ست در دلم که به افسون نمی رود
از چشمه های چشم من اندر فراق تو
شب نیست تا به روز که جیحون نمی رود
در محنت فراق تو هم چاره ای به صبر
می رفت پیش ازین ولی اکنون نمی رود
هرچ از تو بر سرم برود تن بداده ام
خاطر به جور با تو دگرگون نمی رود
هم زاریی به حق بر و عجزی نزاریا
با روزگار زور مکن چون نمی رود
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: منبع نزاری | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...