مکر و تزویر به هم در بستند
به ستم توبه ما بشکستند
من به اسلام ندارم ایمان
اگر این قوم مسلمان هستند
تا ببرند سر توبه ی من
گردنی چند به هم بر بستند
گردن شیر ژیان زیر کنند
که قوی سرکش و بالادستند
نه همین قوم زمستان در کوی
از بس افراط و ورع می جستند
عیب شوریده سران می جستند
دل صاحب نظران می خستند
همه در جهل چو عالی علم اند
گر به معنی چو مقصر پستند
خویش را محتسبی ساخته اند
روز هشیار و همه شب مستند
گر در آیند به بت خانه عشق
چو نزاری همه بت بپرستند
رند و زاهد همه یکسان بینند
عارفانی که ز خود وارستند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیستانی که بر درِ هستند
نه کمر بر درش کنون بستند
سرورا از می سخاوت تو
عالمی شاد و خرم و مستند
هرکه هستند در نشیمن خاک
همه بر بوی جود تو هستند
بنده با شاهدی و مطربکی
[...]
پادشاهان که در جهان هستند
هر یک ابری به دست بر بستند
آخر کار جمله دانستند
همچو ماتم زده بهم شستند
چون دمی دیدهها بهم بستند
ساخت آن جسته را که برجستند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.