ساقی ز بامداد بیاور غذای روح
ماییم و هر دو عالم و توزیع یک صبوح
بر یاد دوستان حقیقی علی الخصوص
می بر طلوع صبح علی الله زهی فتوح
گویند رفت پنجه در شصت توبه کن
من توبه کرده ام ز چه از توبه ی نصوح
مرد آن گهی ز خود به در آید که مطلقا
داند که چیست چشمه و کشتی و خضر و نوح
بر مطلع اختصار کن این جا نزاریا
ساقی ز بامداد بیاور غذای روح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیغام دوست راحت جان است و راح روح
هان تا طرب کنیم به شکرانه ی فتوح
بر یاد دوستان حقیقی شراب شوق
بر کف نهیم بر زده بر توبه ی نصوح
رغم مخالفان خفقان فوآد را
[...]
زآنگه که مست عشق تو شدسیف رابهست
یک کام از لب تو که صد جام از صبوح
ای پیک نامه ور زمن آن ماه را بگوی
فی جنب شمس غرتک البدر لا یلوح
واین خسته فراق ترا طرفه حالتیست
[...]
سر درگلیم تن شبم آمد به گوش روح
«یا ایها المزمل » قم و اشرب الصبوح
درکش می صبوح که ارباب ذوق را
هم قوت جسم می شود آن هم غذای روح
از هر پیاله می که گشادم به آن دهان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.