گنجور

 
سیف فرغانی

زآنگه که مست عشق تو شدسیف رابهست

یک کام از لب تو که صد جام از صبوح

ای پیک نامه ور زمن آن ماه را بگوی

فی جنب شمس غرتک البدر لا یلوح

واین خسته فراق ترا طرفه حالتیست

من ذکر کم یسرومن شوقکم ینوح

ای اهل دل زلعل تو کرده غذای روح

مردن زعشق تو بر زنده دلان فتوح

از من مباش دور که وصل وفراق تست

خوش همچو بسط روزی وناخوش چو قبض روح

گر تو بوصل وعده کنی کی کنی وفا

ورمن ز عشق توبه کنم که بود نصوح

خستم لب تو زآنکه دلم از تو خسته بود

وآنک بحکم شرع قصاص است در جروح

از چشم من که میدهد از ریش دل خبر

اشک آنچنان برفت که خونابه از قروح

ارزان وزود باشد اگر عاشقی بیافت

وصل ترا بملک سلیمان وعمر نوح

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حکیم نزاری

پیغام دوست راحت جان است و راح روح

هان تا طرب کنیم به شکرانه ی فتوح

بر یاد دوستان حقیقی شراب شوق

بر کف نهیم بر زده بر توبه ی نصوح

رغم مخالفان خفقان فوآد را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
جامی

سر درگلیم تن شبم آمد به گوش روح

«یا ایها المزمل » قم و اشرب الصبوح

درکش می صبوح که ارباب ذوق را

هم قوت جسم می شود آن هم غذای روح

از هر پیاله می که گشادم به آن دهان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه