دلم را که جز با تو پیوند نیست
به دنیا و دین هیچ در بند نیست
به صد وعده هر دم فریبش دهم
ولیکن به یک ذره خرسند نیست
چه حاصل ز تعلیم و تنبیه من
چو هیچش قبولیّت پند نیست
چه تدبیر سازم که دامان صبر
به دست من آرزومند نیست
اگر بیش طاقت ندارم رواست
که بارم کم از کوه الوند نیست
مقلد بود بنده ای معتقد
که تسلیم حکم خداوند نیست
تو دانی که بر قول خود صادقم
وفادار محتاج سوگند نیست
به عهد و وفا و به حسن و جمال
مرا و تو را هیچ مانند نیست
دلم را به حال نزاری نظر
بگو اندکی هست اگر چند نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که کس را بسان تو فرزند نیست
همان شاه را نیز پیوند نیست
که وی را کس از نسل و پیوند نیست
به گیتی درش هیچ فرزند نیست
به گیتی یکی جز خداوند نیست
که او را همی مثل و مانند نیست
دلم در جداییش خرسند نیست
جز او مر مرا هیچ فرزند نیست
کسی کو بدین ملک خرسند نیست
به نزدیک دانا خردمند نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.