آخر بدین صفت که منم مبتلایِ دوست
ممکن بود ز من که نجویم رضای دوست
با عاشقان مجاز بود عشقِ عاشقی
کو ترکِ هر دو کون نگیرد برایِ دوست
کردم به عشق زیر و زبر خان و مان دل
تا هیچ کس دگر ننشیند به جایِ دوست
تسلیمِ راهِ دوست شوم چون به نزدِ من
چیزی نیافرید خدا ماورایِ دوست
جاوید زنده مانم و باقی شوم چو خضر
گر سجده ایی به من رسد از خاکِ پایِ دوست
هر دم قیامتی ز ملامت بدیده ام
نادیده یک نفس به ارادت لقایِ دوست
تا جان بود مرا بکشم از میان جان
جنگ و ستیزِ دشمن و جور و جفایِ دوست
نی نی به عینِ صدق نزاری خطا مبین
خالی شمر ز جور و جفا ماجرایِ دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عواطف عمیق خود نسبت به دوست سخن میگوید و میگوید که او به شدت به عشق و دوستی مبتلا است. او برای رضایت دوست به هر کاری آماده است و حتی حاضر است همه چیز را فدای محبت او کند. شاعر تأکید میکند که دوست برای او بالاتر از همه چیز است و هیچ چیز نمیتواند جایگزین او شود. همچنین، او با عشق و ارادت به دوست، حاضر است هر گونه سختی و ملامتی را تحمل کند. در نهایت، شاعر به پایبندی و تسلیم به عشق خود میپردازد و از این عشق به عنوان نیرویی زنده و جاوید یاد میکند.
هوش مصنوعی: با توضیح این ویژگی که من دارم و به دوستی گرفتار شدهام، این امکان وجود دارد که از من انتظار داشته باشند که همیشه رضایت دوست را طلب کنم.
هوش مصنوعی: عشق واقعی، عشق به معشوق چیست؟ عشق واقعی زمانی است که عاشق نه تنها از عشق خود دست نمیکشد، بلکه برای دوستش به هر قیمتی آماده sacrifices و فداکاری است. به عبارتی، عاشق باید از خود و همه چیزهایی که دارد بگذرد و فقط به رضایت و خوشحالی دوستش فکر کند.
هوش مصنوعی: در پی عشق، تمام زندگی و محیط خود را دگرگون کردم، تا هیچ کس نتواند در جای دوستم بنشیند.
هوش مصنوعی: من در قبال راه دوست تسلیم میشوم، زیرا خداوند چیزی فراتر از دوستی را برای من نیافریده است.
هوش مصنوعی: من ابدی و همواره زنده خواهم ماند، حتی اگر مانند خضر باشم، به شرطی که از محبت دوست به من سجدهای برسد.
هوش مصنوعی: هر لحظه به خاطر ملامتها و یادآوریها، حالتی چون قیامت در دل دارم، اما در یک لحظه به خاطر عشق و ارادت به ملاقات دوست، تمام این غمها را نادیده میگيرم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندهام، از دل و جان میکوشم تا از میان مشکلاتی که دشمنان و دوستان به وجود میآورند، رهایی یابم.
هوش مصنوعی: خود را به درستی از خطاها برکنار دانسته و از بیعدالتیها و سختیها احساس ناتوانی نکن، زیرا ماجرای عشق و دوست داشتن این طور نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانم به لب رسید ز دست جفای دوست
عمر عزیز شد به سر اندر وفای دوست
گر دوست جان طلب کند از من فداش باد
سر چون کشم من ای دل مسکین زرای دوست
در قصد جان من اگر او را رضا بود
[...]
گر در هلاک من بود الحق رضای دوست
بادم هزار جان گرامی فدای دوست
آن دولت از کجا که شوم خاک درگهش
من خاک آن کسم که شود خاکپای دوست
جبریل وار یکقدم ار پیشتر نهم
[...]
برخیز، تا نهیم سر خود بپای دوست
جان را فدا کنیم، که صد جان فدای دوست
در دوستی ملاحظه مرگ و زیست نیست
دشمن به از کسی، که نمیرد برای دوست
حاشا! که غیر دوست کند جا بچشم من
[...]
سرشته اند در گلم الا هوای دوست
سرتا بپای من همه هست از برای دوست
تن از برای آنکه کشم بار او بجان
جان از برای آنکه فشانم بپای دوست
دل از برای آنکه به بندم بعشق او
[...]
از جان و سر دریغ ندارم به پای دوست
هر دم به موجبی سر و جانم فدای دوست
تا عمر جاودان دهدم دوست در عوض
زیبد که زنده زنده بمیرم برای دوست
ای دل ز جان بدر شو و ترک حیات کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.