من که باشم که تورا دوست ندارم ای دوست
با که افتاد نگه کن سر و کارم ای دوست
دل سپردم به تو و هیچ تفاوت نکند
گر رسد کار به جان هم بسپارم ای دوست
در کنارِ منی از روی حقیقت شب و روز
از میانِ تو جدا نیست کنارم ای دوست
آخر ای دوست چو من دوست مکن دشمن کام
شاید ای دوست که فریاد برآرم ای دوست
چون رقیب است حجاب گلم آن هم شاید
که شود در قدم از دستِ تو خارم ای دوست
زهره ام نیست که از دوست کنم فریادی
از نزاری بشنو ناله ی زارم ای دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر ابراز عشق و محبت خود به دوستش میکند و میگوید که هیچ چیز نمیتواند او را از این عشق جدا کند. او به احساسات عمیق و وابستگی شدیدش اشاره میکند و از دشمنی دوستش نیز نگران است. شاعر به طور کلی به رابطه نزدیک و عاطفیاش با دوستش میپردازد و احساسات درونیاش را با زبانی عاطفی و غمناک بیان میکند.
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که تو را دوست نداشته باشم، دوست عزیز؟ با چه کسی میتوانم مقایسه شوم وقتی که نگاهت به من میافتد، ای دوست؟
هوش مصنوعی: من دل خود را به تو سپردم و برایم فرقی نمیکند اگر روزی نیاز باشد جانم را هم به تو تقدیم کنم، ای دوست.
هوش مصنوعی: تو همیشه کنار من هستی و حقیقتاً وجود شب و روز از وجود تو جدا نیست. ای دوست، حضور تو در زندگیام همیشه احساس میشود.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، اگر تو با من دوستی نکنید، ممکن است برعکس عمل کنی و دشمنی بورزی. در این صورت، من مجبور میشوم فریاد زده و اعتراض کنم.
هوش مصنوعی: چون رقیب من به گل من مانع شده، شاید که با لطف تو از این مانع رهایی یابم، ای دوست.
هوش مصنوعی: من آنقدر ناتوانم که نمیتوانم از دوست فریاد بزنم، اما از دل شکستهام نالهای را بشنو ای دوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.