خرابم از آن نرگسِ نیم مست
تمام اختیارم برون شد ز دست
توقّع مکن کز کماندار تیر
اعادت کند چون برون شد زشست
به دیرِ مغان میپرستیدهام
ز بس می پرستی شدم بت پرست
اگر بت پرستی در اسلام نیست
کسی را ندانم در اسلام هست
که رویِ بتی دید و پوشید چشم
که مکروه دید و مقابل نشست
بیا بگذر ای خواجه از زهدِ خشک
موحّد ز تردامنی باز رست
دری هست بیش از مبادیِ عقل
که بر عشق بازست تا بر که بست
ز تو هیچ نگشاید از خود ببُر
مجرّد ز هم راهِ بد بر شکست
چو افسرده خام است و عاشق بسوخت
ملامت مکن بر نزاریِ مست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ستودن نداند کس، او را چو هست
میان، بندگی را ببایدت بست
بسی خیم ها کرده بود او درست
مر این خیم های و را چاره جست
به نام خداوند بالا و پست
که از هستی اش هست شد هر چه هست
چه تاری چه روشن چه بالا چه پست
نشانست بر هستی اش هر چه هست
هم استاد ما بوعلی را که هست
برادی گشاده همه ساله دست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.