گر از خیال مرا با تو دوش صورت بست
که در مقام وفا با منت نفاقی هست
شنیده باشی و دانی که در مثل گویند
حدیث مست نگیرند عاقلان بر دست
در این که ترک ادب کردم اشتباهی نیست
ولی درست شود شیشه باز چون بشکست
هزار بندگی ات کرده ام به یک تقصیر
ز دوستان وفادار باز نتوان جست
ز وصل و هجر بر ابنای روزگار به فخر
ز اتفاق شما کرده ام غلو پیوست
چنان مکن که زبان در کشند دشمن و دوست
که جوش و بوش نزاری به عاقبت بنشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات و تجربیات خود در مورد عشق و وفاداری میپردازد. او اشاره میکند که اگرچه ممکن است در رفتار خود اشتباهاتی داشته باشد، اما این خطاها نمیتواند وفاداری و زحمات او را نادیده بگیرد. او همچنین به این نکته اشاره میکند که در روابط عاشقانه، گاهی منتظر طرف مقابل هستیم و در عین حال نمیخواهیم که دشمنان و دوستان علیه ما صحبت کنند. در نهایت، او از اهمیت حفظ ادب و احترام در روابط صحبت میکند و میخواهد که سوء تفاهمات برطرف شود.
هوش مصنوعی: اگر در خیال تو دیشب به من نزدیک شدی، باید بدانی که در مقام وفا به تو، با نفاق روبهرو هستم.
هوش مصنوعی: میگویند که افراد عاقل به سخنان بیمحتوا و غیرمنطقی توجه نمیکنند و آنها را جدی نمیگیرند.
هوش مصنوعی: در این که بیادبی کردم هیچ شبههای نیست، اما آیا میتوان شیشهای را که شکسته دوباره درست کرد؟
هوش مصنوعی: من هزار بار برای تو خدمت کردهام، اما به خاطر یک اشتباه نمیتوانم از دوستان وفادار خود جدا شوم.
هوش مصنوعی: از ارتباط و جدایی افرادی که در این دنیا هستند، به خاطر آنکه با شما همراه شدهام، به طور افراطی به این موضوع میبالم.
هوش مصنوعی: چنان رفتار نکن که دشمن و دوستانت از تو سخن بگویند و این حرفها به زیان تو باشد؛ زیرا در نهایت، پیامدهای آن تو را میآزارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست
از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است
رسیده ماه محرم به سال پانصد و شصت
به بارگاه وزیر خدایگان بنشست
که تا نظر کند اندر جمال طلعت او
که هیچ شه را مانند او وزیری هست
خجستهرای و همایونلقا و فرّخفال
[...]
کسی نرست ز دنیا مگر خدای پرست
در این زمانه هر آن کس که او به مرد برست
جهان بی خبر آن است و جای بی ادبان
سریر کفر بلند و سرای ایمان پست
رها مکن که جهان تاج بر سر تو نهد
[...]
رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل
شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست
زمانه نی در مردی در کرم بشکست
سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست
دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر
[...]
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد
خلیل من همه بتهای آزری بشکست
مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.