ندانسته بودی تو ای دوست راست
که راه خدا پر نهنگ بلاست
نیرزد دو عالم به یک کاسه دوغ
ز فرط سخایی که در طبع ماست
دل و دین و جان و تن و مال و جاه
اگر در سر دوست کردی رواست
وگرنه حرام است بر تو چو خوک
ز من بشنو ای گرگ فرسوده راست
ز ما و من تست چندین خلاف
وگرنه یکی بس دویی از چه خاست
به گوشت فرو کوفت سد ره سروش
ندانی ولیکن که رمز از کجاست
معلق به مویی و غافل حریص
که چاه است و در قعر چاه اژدهاست
گریز از مقامی که در منزلش
فراق و وصال است و خوف و رجاست
نزاری مده پند مغرور را
که بر مار کر کردن افسون خطاست
رموز محقق مگو با جهول
سر و برگ بیهوده گفتن که راست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست
هنوز آلت عقد ناکرده راست
که از هر سویی غلغل و نعره خاست
بلی، بیگمان این جهان چون گیاست
جز این مردمان را گمانی خطاست
ازیرا که همچون گیا در جهان
رونده است همواره بیشی و کاست
اگر هرچه بفزاید و کم شود
[...]
نه جایی تهی گفتن از وی رواست
نه دیدار کردن توان کو کجاست
بهنام نکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن مرگ راست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.