وقت نثار کردن ماییم و نیم جانی
نقدی چنین چه ارزد در حضرتِ چنانی
الجامشیِ شاهی بس مختصر نماید
الحق چه عذرخواهم اینجا به نیم جانی
الا همین که گویم از ما و خدمتِ ما
چیزی نیاید آخر شاهی و پاسپانی
امری اگر نباشد مطلق چگونه باشد
تزیین آفتابی ترکیبِ آسمانی
پس بی نشانِ اول یعنی جنودِ فطرت
نه بد دلی توان بود اینجا نه پهلوانی
کی بر قرار ماند گر صنعِ او نخواهد
آرامشِ زمینی یا جنبشِ زمانی
بلبل صفت نیارد در عشقِ گل نوازد
هر کو نشد به دستان هر لحظه داستانی
از خویشتن برون شو تا خانه او بگیرد
زیرا چو او نیابی شایسته میهمانی
گنجینه ی نزاری بر نقدِ قلب و جان بین
در هر سفینه بحری در هر جریده کانی
دیگر به خود نبینی دیگر ز خود نگویی
گر هیچ بازیابی از سِرِ او نشانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و فداکاری در آن میپردازد. گوید که در عشق، عشقورزی و نثار کردن از خود مهمتر است، و هرگونه عرض ارادت و خدمت به محبوب ارزشمند است. شاعر از ناتوانی در بیان احساساتش میگوید و میفهماند که اگر عشق خالص نباشد، زیبایی و جنبههای مثبت آن نیز بیمعناست. او تأکید میکند که برای رسیدن به حقیقت و درک عمیقًا از عشق، باید از خود بیرون رفت و خود را فراموش کرد. نهایتاً، او به این نتیجه میرسد که برای یافتن گنجینههای حقیقی عشق، باید در جستجوی نشانههایی از معشوق بود و به ادراک عمیقتری از این احساس دست یافت.
هوش مصنوعی: زمانی که باید جان خود را فدای کسی کنیم، به این فکر میافتیم که جان ناقص و ناچیز ما در برابر آن وجود بزرگ و باارزش چه ارزشی دارد.
هوش مصنوعی: شاهزادهٔ جوان به قدری مختصر و واضح صحبت میکند که به حق نمیتوانم بهانهای بیاورم؛ احساس میکنم در اینجا نیاز به توجیه یا عذرخواهی نیست.
هوش مصنوعی: فقط همین که بگویم از ما و خدمات ما هیچ بهرهای نمیرسد، در نهایت به حکومت و نگهبانی میانجامد.
هوش مصنوعی: اگر چیزی به طور مطلق وجود نداشته باشد، چگونه میتواند زیبایی و جاذبهای مانند تابش آفتاب در ترکیب آسمان را داشته باشد؟
هوش مصنوعی: بینشانِ اول به معنای نشانههای اولیه و ذاتی فطرت است. در اینجا بیان شده که با وجود این ویژگیهای فطری، نمیتوان به بدخواهی و کینهتوزی روی آورد و جایگاه پهلوانی و شجاعت را در این وضعیت نمیتوان یافت. به عبارتی دیگر، ویژگیهای ذاتی انسان به او اجازه نمیدهد که به سمت بدی و تکیه بر خصومت برود.
هوش مصنوعی: کی میتواند کسی در آرامش بماند، اگر مخلوقی که در دست قدرت اوست، آرامش دنیوی یا تحرک زمانی را نخواهد؟
هوش مصنوعی: پرندهای که به زیبایی و عشق گل سرخ میپردازد، نمیتواند در عشقش موفق شود، مگر اینکه هر لحظه از دل خود داستانی برای گفتن داشته باشد.
هوش مصنوعی: از خودت بیرون بیا تا بتوانی به حضور او راه پیدا کنی، چرا که اگر او را نیابی، شایسته میهمانی نخواهی بود.
هوش مصنوعی: خزانهای از ارزشها و زیباییها در قلب و روح هر انسان وجود دارد. در هر قایق و سفر، به مانند دریای عمیق، این گنجینه را میتوان یافت، و در هر نوشته و نشریه نیز نشانهایی از آن موجود است.
هوش مصنوعی: دیگر به خودت توجه نمیکنی و به خودت چیزی نمیگویی. اگر هم نشانهای از راز او پیدا کنی، باز نمیتوانی به خودت برگردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم مگر که ما را؛در دل به جای جانی
نه نه خطاست جانا جانی و زندگانی
یار گشاده زلفی دلبند شوخ چشمی
معشوق خوبروئی؛ دلدار خوش زبانی
برده سبق فراقت؛ از رنج بی نهایت
[...]
بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی
بس راحتی ندارم باری ز زندگانی
ای بخت نامساعد باری تو خود چه چیزی
وی یار ناموافق آخر تو با که مانی
جانی خراب کردم در آرزوی رویت
[...]
کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی
ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی
راندی به گوش اول صد فصل دلفریبم
و امروز در دو چشمم جز جوی خون نرانی
آن لابههای گرمت ز اول بسوخت جانم
[...]
ای باد روح پرور زنهار اگر توانی
امشب لطافتی کن آنجا گذر که دانی
در شو چو مهربانی در تیرگی زمانی
یابی مگر نشانی زان آب زندگانی
ره ره گذر بکویش دم دم نگر برویش
[...]
ای جان جان جانم تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی
پی میبرد به چیزی جانم ولی نه چیزی
تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی
بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.