الله الله بده بده می می
هیچ غفلت مکن مکن هی هی
مونسِ روزگارِ ما ده ده
جانِ جان روحِ روحِ ما وی وی
هم به تریاک میشود ممکن
از لعابِ هلاهلِ حی حی
ما چو مجنون به پا فرو کردیم
درد را از محبتِ دل و می
محتسب آمدهست تا چه کند
قولِ او کی شنیدهام کی کی
راست برگویمت به رمز که گه
قصدِ خمَار میکند وی وی
گو عدم بر عدم چه میبندی
کی توان کرد کی زلا شَی شَی
اعتبار اعتبار کن دم دم
امتحان امتحان کن از کی کی
همه رفتند و زفت باقی ماند
بر سُرینِ زمانهشان کی کی
رو که رندانِ این زمان کردند
دفترِ صیتِ حاتمِ طی طی
ساقیا ساقیا نزاری را
الله الله بده بده می می
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر این چیستان تو بگشایی
گوی دانش ز موبدان ببری
ای به تو زنده نام حاتم طی
صاحب صد هزار صاحب ری
تاج اهل عرب قصی آمد
تا تو نسبت همی کنی به قصی
خاک را بر فلک مفاخر توست
[...]
آمد آن اصل شرع و شاخ هدی
آمد آن برگ عقل و بار ندی
سید عالم و عمید اجل
عمده ملک و دین ابوالاعلی
رتبت او نهاده منبر و تخت
[...]
بلبل گلستان «ما اوحی»
شمسهٔ چرخ «الذی اسری»
نکنم خواجه را به شعر هجا
لیک برخوانم آیتی ز نبی
ان قارون کان من موسی
خواجه آنست کاید از پی فی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.