ساقیا می بیار حالی می
که ندارم سرِ کجا که و کی
خلوتی کن که عشق بپسندد
نه چو نفرت گرفته عشق از وی
دردِ مخموری مرا دانی
که نباشد علاج الا می
هیچ درمان دگر نخواهد بود
گفتهاند آخِرُ الدَوا الکی
باز گردد به اصلِ خود هر چیز
چند گویی بس از شی ولاشی
خنب شخص من است و می جانم
زنده بی جان کجا بود رگ و پی
بر سرم کن چنان شرابی پُر
که ز پیشانیم بریزد خوی
شرحِ ماء العنب نخواندهای
وِ مِن الماءِ کُلّ شِی ءِ حی
جامِ می بر کف نزاری نه
تا برآرد دمار از دمِ دی
ورقِ نام و ننگ را طی کن
تا کی از طمطراقِ حاتمِ طی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر این چیستان تو بگشایی
گوی دانش ز موبدان ببری
ای به تو زنده نام حاتم طی
صاحب صد هزار صاحب ری
تاج اهل عرب قصی آمد
تا تو نسبت همی کنی به قصی
خاک را بر فلک مفاخر توست
[...]
آمد آن اصل شرع و شاخ هدی
آمد آن برگ عقل و بار ندی
سید عالم و عمید اجل
عمده ملک و دین ابوالاعلی
رتبت او نهاده منبر و تخت
[...]
بلبل گلستان «ما اوحی»
شمسهٔ چرخ «الذی اسری»
نکنم خواجه را به شعر هجا
لیک برخوانم آیتی ز نبی
ان قارون کان من موسی
خواجه آنست کاید از پی فی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.