گر به من می آورد باد از عرق چینش نسیمی
نیم جانی دارم ایثارش کنم زان هم به نیمی
نیمه دیگه نگهدارم که باز آید نگارم
لایقِ جانان نیازِ جان بود نه زر و سیمی
چون ندارم محرمِ رازِ نهانی با که گویم
محرمی باید که دارد حرمتِ حدِ حریمی
گنجِ پنهان در میان نتوان نهادن با گدایی
گُربُزی باید محلِ راز را نه هر سلیمی
هر ضعیفی در مسالک طاقتِ هجران ندارد
بر خضر چون معترض بودهست هر موسی کلیمی
صبر باید کرد تا طالع شود صبح قیامت
طبلِ بی هنگام نتوانیم زد زیر گلیمی
تا نباید کرد در سیری چنین ترکِ تقیه
مصلحت مارا نصیحت میکند نه ترس و بیمی
گردنِ تسلیم بنهادیم بیکرهی که بردن
بارِ تشنیع و ملامت واجب است از هر لئیمی
گر ز خود دیوانهای سازی ز نادانان برستی
در خورِ این راز چون بهلول میباید حکیمی
چون نمیباشد گزیر از پختنِ سودایِ خامت
با کرم ساز ای نزاری چون نمییابی کریمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پوری از اکرام رب اکرم افتادم کرامت
چو از مه مولود نیمی رفت و باقی بود نیمی
از در وجدان و دید آمد صفایی را مشاهد
جای اطمینان و امید آیت حرمان و بیمی
لاجرم بر لوح خاطر زد رقم مولود وی را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.