دگر باره کردم اعادت به می
اِلی اصلِه یَرجع کلُّ شَی
به تحصیلِ لیلیِ من بی قرار
چو مجنون در افتاده از حی به حی
بر امّید کرّوبیِ هم نفس
بساطِ زمین کرده ام جمله طی
کنون یافتم آن چه مطلوب بود
شدم فارغ از وعده ی کو و کی
به رسمِ رنودم به کف بر کؤوس
چه کارم به آیینِ کاووس و کی
زمانه ندانم که دردِ مرا
دوا تا به کی کرد خواهد به کی
به راحی مداوا کنم روح را
که عکسش بریزد ز خورشید خوی
همه ساله بر خم بگردم چنان
که پیرامنِ قُطب گردد جدَی
من و سر نهادن بر آن آستان
که خم خانه مشتق شد از نامِ وی
نزاری ز اندوهِ مَی شد نزار
بهل تا بنالد به زاری چو نی
خداوندِ فطرت ز مبدایِ کون
سخن را بدو داد و او را به مَی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و شوق خود به می و معشوقهاش میپردازد. او مانند مجنونی آشفته به دنبال لیلی است و به دنبال راهی است تا روحش را مداوا کند. شاعر از درد و رنج ناشی از این عشق صحبت میکند و به یاد میآورد که هر ساله به دور خم میچرخد و به آستان معشوق سر میسازد. در نهایت، او از خداوند میخواهد تا به او کلام و قدرت دهد تا بتواند به محبت و عشق ادامه دهد.
هوش مصنوعی: من دوباره به می پرداختم، به منبعی که هر چیز به آن بازمیگردد.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق لیلی همواره نگران و بیقرار هستم، مانند مجنونی که از جایی به جای دیگر میرود.
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوی نزدیکی با فرشتهای همنفس، زندگیام را به پا را انداختهام و زمین را برای خود آماده کردهام.
هوش مصنوعی: اکنون به چیزی که دلم میخواست رسیدم و از نگرانی درباره زمان و مکان آن رهایی یافتهام.
هوش مصنوعی: من به شیوهی خاص خودم در حال نوشیدن هستم و از آداب و رسوم پادشاهی کاووس و کی بیخبرم.
هوش مصنوعی: من نمیدانم زمانه تا چه زمانی به فکر درمان دردهای من است و این کار را برای چه کسی خواهد کرد.
هوش مصنوعی: میخواهم با طریقی روحم را درمان کنم تا چهرهام مانند تابش خورشید روشن و زیبا شود.
هوش مصنوعی: هر سال به دور محوری میچرخم همچون ستارهای که دور قطب میگردد.
هوش مصنوعی: من و قرار گرفتن بر آن درگاه که نام او باعث شده تا اینجا به ویژهگی و اهمیت خاصی دست یابد.
هوش مصنوعی: نزار به خاطر غمِ می (شراب) بسیار نحیف و ضعیف شده است. پس او را بگذار تا مانند نی با ناله و زاری خود، دل خود را خالی کند.
هوش مصنوعی: خداوندی که انسانیت و سرشت را آفریده، از ابتدا و آغاز جهان به او کلام و سخن بخشیده و او را به نوشیدنی روحانی و دلنشینی هدایت کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
بآیین یکی شهر شامس بنام
یکی شهریار اندرو شادکام
فلقراط نام از در مهتری
هم از تخم آقوس بن مشتری
چو از مکه پیغمبر ابطحی
به یثرب شد و کار دین شد قوی
تو زین داستان گنجی اندر جهان
بمانی که هرگز نگردد کمی
شاه زمینی و پادشاه زمانی
جز بفریدون با هیچ خلق نمانی
جد تو گرچه جهان بپیری بگشاد
تو بگشادی همه جهان بجوانی
جان ولی را همه سلامت و سودی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.