آخر منم و لبی و جامی
موقوف نی ام به ننگ و نامی
تشنیع چه می زنند بر من
بی پال و پری میان دامی
هر گه که به لب رسید جانم
حاصل شودم ز غیب کامی
از ملک جهان جز این ندارم
ماییم مدام در مدامی
تا در نزند به مغزم آتش
بیرون ننهم ز خویش گامی
واجب شده در سلوک عشاق
از خویش کشیدن انتقامی
آنجا که بدو رسد نماند
از ما نه نشانی و نه نامی
امشب چو گذر کنی به معراج
ای باد بدو رسان سلامی
گو می آیم به میهمانت
پرداخته دار خوش مقامی
هرجا به تکلف و تصرف
در گردنم آمده ست وامی
باشد که خزینه دار لطفت
زر بدهد و وا خرد غلامی
بنگر به کجا نزاری زار
و آن گه ز که می دهد پیامی
آری نبود غریب از آن جا
گر بنوازند ناتمامی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سرعت آسمان خرامی
سری بگشای بر نظامی
چون خوانده شد این ورق تمامی
دل سوخته پخته شد ز خامی
کز من به پدر بری سلامی
وز پی برسانیش پیامی
روز دل من بتلخکامی
در جای خطر فتد ز خامی
یاری چه کس است ناتمامی
زین هرزه درای بد کلامی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.