شدستم ناگهان در وجد و حالی
خراب از غمزه ی مست غزالی
نمی یارم به گفتن کز کجا ، کیست
که باشد با که دارد اتصالی
اگر از من بپرسی خضر وقتی
و گر باور کنی آب زلالی
رخی چون های مه بالای سروی
کشیده شین شب بر روز دالی
دو جادو بر قمر هر یک سهیلی
دو ابرو بر زبر هر یک هلالی
به شاخ عشق بر زیبا تذروی
به باغ حسن در چابک نهالی
ستیز عقل را معجون عشقی
غذای روح را باد شمالی
جهان حسن را لیلی صفاتی
دیار مصر را یوسف جمالی
نگاری ماه رویی،سرو قدی
بتی ، سیمین بری مشکینه خالی
به هجرانش گرفتارم ولیکن
نمی دانم شود حاصل وصالی
یکی می بایدم کز جانب من
کند از غمزه ی مستش سوالی
که چندین خون همی ریزی نترسی
که روزی دامنت گیرد وبالی
ملولم بی تو از جان گرامی
مبادا کز منت باشد ملالی
شبی گر با خیالت در بر آرم
مبادا هرگز آن شب را زوالی
نمی گویم و لیکن شد نزاری
به زاری از غمت همچو خیالی
همین جانی به جانان واسپردن
چه باشد غایت آشفته حالی
مگر ناگه در آغوش من آیی
همین دارم امید از حق تعالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین زرد و نوان مانند نالی
نکردهستم غم دلبر غزالی
نه آنم من که خنبانید یارد
مرا هجران بدری چون هلالی
نه مالیده است زیر پا چو خوسته
[...]
نگر تا از بلای او ننالی
که گر نالی ز ناله بر محالی
الا تا بر زمین و بر حوالی
ز دیبا گسترد نیسان نهالی
مبادا گیتی از دو شاه خالی
ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی
ز هر دو خصم پست و دوست عالی
[...]
مرا وقتی خوشست امروز و حالی
قدحها پر کنید و حجره خالی
که داند تا چه خواهد بود فردا
بزن رود و بیاور باده حالی
رهی دلسوزتر از روز هجران
[...]
بنانک مستعد بالنوال
و شأنک غالب فی کل حال
تو آن شاهی که اقلیم خرد را
خجسته طالع و فرخنده فالی
و امرک لو خصصت به الثریا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.