ای یار برون شو از میانه
تا باز بدو شوی یگانه
مستغرقِ وهم و رأی خویشی
بیداد مکن ز هردوانه
هم صحبتِ نیکخواه باشی
ایمن شوی از بدِ زمانه
تسلیم کن و به عشق بسپار
پندیست عظیم عاقلانه
باشد که از این محیط خود را
بیرون فکنی بدین بهانه
دریاب که مرغِ زخم خورده
پرهیز کند ز دام و دانه
از بندِ قفس خلاص یابد
خوش باز رسد به آشیانه
خرّم دل آن که بیحجابی
با مرجع اصل شد روانه
آسوده وجودِ او که گشتهست
مخصوص به عمرِ جاودانه
انگشت نمایِ خلق بودن
تیرِ شر و فتنه را نشانه
نی کم سخنیست، بشنو از من
هر چند نماید ابلهانه
نی نی به ازین برو بپرداز
از اقمشه ی خیال خانه
بهلول صفت برآر ناگاه
دیوانگیِ محقّقانه
تا بار دهندت ای نزاری
میبوس ترابِ آستانه
باشد که به حبّ بوترابت
بخشند به جودِ بیکرانه
ساقی بگذر ازین مقالات
بر دستم نه می مغانه
شد روز فسانه چند گویم
پیش آر ز باقیِ شبانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گویند که نیکبخت و بدبخت
هست از همه چیز در فسانه
یک جای دو خشت پخته بینی
پخته به تنور در میانه
این بر شرف مناره افتد
[...]
ای قدر توشمس و آسمان ذره
وای رای تو شمع و شمس پروانه
بادا همه ساله ذخرة الدین
آسوده ز فتنه زمانه
شهزاده شیر دل فریدون
آن چون پدر از جهان یگانه
میری که ز قدر درگهش را
[...]
ز آمیزش این چهارگانه
شد خوشنمک این چهارخانه
ای راه تو بحر بی کرانه
عشق تو ندیم جاودانه
از عشق تو صد هزار آتش
در سینه همی زند زبانه
گر بنماید زبانهای روی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.