تا شود از پیش ماه پرده برانداخته
خیز به یک چاره کن چار ه ی ما ساخته
کیست که با ما قدم پیش نهد در سلوک
دنیی و دین مردوار هر دو برانداخته
گردِ جهان در نگر تا به تولّای دوست
بر همه عالم علم کیست برافراخته
گر بنسازد رقیب ور بنوازد جبیب
هر دو برِ ما یکی سوخته و ساخته
راست بگویم منم در طلب نقدِ وقت
خرمن هر قوم را بیخته و یاخته
یک جهت و یک صفت گرچه نی ام مردوار
در قدمِ دوستان هر دو جهان باخته
بس بود ار باشدم حّدِ طفیلِ سلوک
تا نشود کی شوم پخته و پرداخته
لشکرِ سودایِ دوست بُنگهِ من چول کرد
بس که شبیخونِ عشق بر سر من تاخته
هست در امکانِ عقل از پیِ صید ای عجب
بازی با زان نگر فاخته با فاخته
هم چو نزاری کند بنگهِ باطل خراب
هر که مُحق را به حق دیده و بشناخته
هم تو حجابِ خودی بیش نزاری مباش
تا شود از پیشِ ما پرده برانداخته
این همه تعویق چیست عذر منه ساقیا
خیز به یک چاره کن چارۀ ما ساخته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاهد غیب مصون پرده بر انداخته
رابطۀ کاف و نون، کار جهان ساخته
عقل بدشت جنون ز هیبتش تاخته
زهره همی تاکنون به نغمه پرداخته
خاصه که معمار صنع طرح نو انداخته
ساحت گلزار را رشگ جنان ساخته
لاله رخ افروخته سرو قد افراخته
کبک دری از دمن سوی چمن تاخته
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.