یا رب آزاد کن مرا از من
برهانم ز دستِ آهرمن
فرحی از شمامۀ رضوان
فرجی از زمانۀ ریمن
تا شوم ایمن از خطا و زَلَل
تا شوم فارغ از زمین و زمن
هرکه پرسد ز واحد القهَار
هم تو او را جواب ده که به من
بیش زین ره مده که برخیزد
این همه ما و من زما و زمن
نظری کن که بشکفد بیخار
گلِ امّیدِ ما ز طرفِ چمن
پیرهزن میبرد کلاوه و هست
قدرِ یوسف برون ز حدِّ یمن
ما سبکبار و او گرانکاوین
ما روان بیپناه و او ذوالمن
دستگیرا به فضلِ خویش بپوش
بر سرِ سیِّئاتِ ما دامن
به خودش خوان ز خود نزاری را
بیش از ایینش مدار با دشمن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که حسد هست دشمن ریمن
کیست کو نیست دشمن دشمن
ای دریغا که برنخوردم من
زان رخ چون گل و تن چو سمن
این مثل زد وزیر با بهمن
دوست نادان بتر زصد دشمن
بادِ مرو است یا نسیم سمن
اینکه وقت سحر رسید به من
هیچکس ننگرم ز من تأمن
که نشد پیش دوست و پس دشمن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.