گنجور

 
نشاط اصفهانی

سقی من وابل لامن طلالی

بوادی الطف ار باع المعالی

خوشا و خرما روزی که بینم

مطایا ناتساق الی الرحالی

فهل لی ناقة الاغرامی

و هل لی رخله الا ابتهالی

پرستاران پی درمان دردم

سکونی لیس الا فی ارتحالی

طبیبان خسته از تدبیر رنجم

دوائی من عقام لا عضالی

قفس را رخنه‌ها افتاده بر تن

تو نیز ای مرغ جان بگشای بالی

خلیلی خلنی حتی اموتا

چه سود از زندگی غیر از وبالی

حیات جاودان جوییم خوش‌تر

فلایبقی لک الدنیا و لالی

هوس‌ها در سر افتادست از تن

عقود فی شکال من جبالی

دریغا عقل‌ها مغلوب نفس است

و قد تعلو النساء علی الرجالی

خیال نیکوان باری نکوتر

چو عالم نیست یکسر جز خیالی

نشاط از طعن بی‌دردان میندیش

معالی العز مختلف المعالی

 
 
 
ناصرخسرو

چنین زرد و نوان مانند نالی

نکرده‌ستم غم دلبر غزالی

نه آنم من که خنبانید یارد

مرا هجران بدری چون هلالی

نه مالیده است زیر پا چو خوسته

[...]

قطران تبریزی

الا تا بر زمین و بر حوالی

ز دیبا گسترد نیسان نهالی

مبادا گیتی از دو شاه خالی

ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی

ز هر دو خصم پست و دوست عالی

[...]

انوری

مرا وقتی خوشست امروز و حالی

قدحها پر کنید و حجره خالی

که داند تا چه خواهد بود فردا

بزن رود و بیاور باده حالی

رهی دلسوزتر از روز هجران

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مجیرالدین بیلقانی

بنانک مستعد بالنوال

و شأنک غالب فی کل حال

تو آن شاهی که اقلیم خرد را

خجسته طالع و فرخنده فالی

و امرک لو خصصت به الثریا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه