بر آستان بنشین گر بخانه راهی نیست
کجا روی که جز این آستان پناهی نیست
اگر بشهد نوازد و گر بزهر کشد
بغیر خوان عطایش حواله گاهی نیست
بهر گناهم سد عذر اگر بود شاید
مرا که جز کرم دوست عذر خواهی نیست
در انتظار شفاعت ستاده خواجه بحشر
خجل ز خاک بر آیی گرت گناهی نیست
غرور حسن ترا خط مگر علاج کند
که در زمانه بدین خاصیت گیاهی نیست
سراغ مشرق و مغرب مپرس در ره عشق
که هر طرف گذری جز بدوست راهی نیست
وصال مهر طمع داری ای نشاط زدور
ترا بجانب او طاقت نگاهی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم تسلیم در مقابل خدا و عشق الهی میپردازد. شاعر میگوید که اگر کسی به درگاه خداوند گام گذاشته، دیگر جایی برای رفتن ندارد و تنها پناه او همان درگاه است. او به بررسی حالتهای مختلف، از نعمت و بخشش تا عذاب و گناه میپردازد و اشاره میکند که در نهایت، فقط رحمت و کرم خداوند میتواند عذر او باشد. شاعر همچنین به حواشی دنیا و زیباییهای ظاهری اشاره کرده و میگوید که حقیقیترین عشق و مقصد، خداوند است و در مسیر عشق حقیقی، جز او هیچ پناه دیگری وجود ندارد. او همچنین به ناتوانی انسانها در برابر عظمت خداوند و بار گناهان اشاره میکند و نهایتاً از ناتوانی خود در رسیدن به وصال الهی صحبت میکند.
هوش مصنوعی: اگر به خانه راهی نداری، بر آستان بنشین. کجا میخواهی بروی، که جز این آستان جایی برای پناه گرفتن نیست.
هوش مصنوعی: اگر محبت و نوازش کند یا اگر به زهر آلوده کند، بدون خوان نعمتش در هیچ زمانی باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: به خاطر گناهانم اگر عذری وجود داشته باشد، شاید این فقط مهربانی و بزرگواری دوست باشد که میتواند از من دفاع کند.
هوش مصنوعی: خواجه در روز قیامت ایستاده و منتظر شفاعت است و اگر تو گناهی نکردهای، با شرم و حیا از زمین برخواهی داشت.
هوش مصنوعی: غرور زیبایی تو مانند خطی است که نمیتواند درمانی برای درد و مشکل ایجاد کند. زیرا در این دنیا، هیچ چیز با این ویژگی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در جستجوی عشق، سمتهای مختلف را نپرسید، زیرا در هر کجا که بروید، تنها اوست که راه را نشان میدهد و هیچ مسیری جز به سمت او نیست.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به شخصی اشاره میکند که با امید و تمایل به وصال محبوب خود، دچار شور و نشاط شده است. اما در عین حال، این شخص به خاطر شدت احساسش، نمیتواند حتی نگاهی به محبوب بیفکند و طاقت آن را ندارد. بنابراین، احساساتش او را به شدت تحت تأثیر قرار داده و از چشمانداز واقعی او دور کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به عشق تو جز ناله ای و آهی نیست
به حال زار من خسته ات نگاهی نیست
طریق راه و روش در غم تو بسپردم
عزیز من چه کنم چون سرت به راهی نیست
غم تو بر دل تنگ منست پیوسته
[...]
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سرِ مرا به جز این در، حواله گاهی نیست
عدو چو تیغ کِشد، من سپر بیندازم
که تیغِ ما به جز از نالهای و آهی نیست
چرا ز کویِ خرابات روی برتابم
[...]
نرنجم از تو گرت سوی ما نگاهی نیست
گناه بخت من است این ترا گناهی نیست
تو هیچ داد دل من نمیدهی چه کنم؟
کجا روم که به غیر از تو پادشاهی نیست
خوشم به چهره کاهی که دارم از غم تو
[...]
کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست
به جز عنایت تو هیچ عذرخواهی نیست
سرم فدای رهت باد تا نگویندت
که در طریقهٔ عشق تو سر به راهی نیست
دلا ز باده پرستی خجل مشو کاین جرم
[...]
مرا که جز به خرابات عشق راهی نیست
به غیر درگه پیر مغان پناهی نیست
ز بهر سجده بتی گر طلب کنم چه عجب
به غیر بت چو سرم را حواله گاهی نیست
به قتل من چه کشد غمزه ات صف مژگان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.