گنجور

 
نشاط اصفهانی

خار از آن باغ بپای دل ماست

که گل و گلبن آن از گل ماست

چشمه ی خضر درخشید ز دور

یا که تیغی بکف قاتل ماست

مشکلی نیست که آسان نشود

مشکل اینست که خود مشکل ماست

آتش افروز بخارش نظریست

بی سبب نیست که او مایل ماست

خیز و در خرمن خویش آتش زن

تا ببینی که چها حاصل ماست

بی نشاط آنکه نشاید دل اوست

بی غم آنکو که نشاید دل ماست