گنجور

 
نشاط اصفهانی

از عاشقان چه خوشتر رسوایی و ملامت

وز ناصح خردمند ز آزار ما ندامت

یا رب تو پرده بردار از کار تا بدانند

کامروز در جهان کیست شایسته ی ملامت

گیرم که ما نرنجیم تا کی رواست آخر

با دوستان تغافل با دشمنان کرامت

بیهوده وقت ما را ضایع همی گذارند

ترسم که برنیایند از عهده ی غرامت

چون تیر رفت از شست دیگر چه آید از دست

چون آبگینه بشکست خیزد چه از ندامت

خون منت بگردن زینگونه جور کردن

دست منت بدامن تا دامن قیامت

این غم نشاط از کیست باز این ملالت از چیست

دوران شاه را باد تا هست استقامت

فتحش همیشه با جیش بزمش همیشه باعیش

ذاتش همیشه یا رب زآفات در سلامت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode