گنجور

 
نشاط اصفهانی

عاشقان را عشق بس باشد کفیل

حسبنا الله ربنا نعم الوکیل

سر بسر اندیشه ها مقهور اوست

بر نتابد مور با نیروی پیل

رهبر فوج هوس شد خیل عشق

جیش شه بگرفت اطراف سبیل

هر که آید گو درآ او در دل است

خانه بی مهمان نمیخواهد خلیل

در مذاق زاهدان کفر است عشق

قبطیان را خون نماید آب نیل

خویشتن بینی دلیل گمرهیست

چشم بر مقصود نه یا بر دلیل

زشتخوییمان بر وی ما نگفت

آن بهشتی رو، زهی خوی جمیل!

با لب جان بخش دوش از ما گذشت

قال من قلنا جریح ام قتیل

خواجه تجدید اقامت میکند

در صحاحش المناخ است الرحیل

حالتی باید مقالت تا به چند

غم شود حاصل نشاط از قال و قیل

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode