به باغ لاله و گل رونق بهارانند
ولی برآمده سرخ از تو شرمسارانند
نظر به حال شقایق کن ای سحاب کرم
که از نوایر شوق تو داغدارانند
شب از چه گشت سیه جامه چرخ نیلی پوش
اگر ز ماتم عشقت نه سوگوارانند
قرار بر سر آتش که راست نیست عجب
که بر رخ تو دو زلف تو بی قرارانند
چنان به راه تو گرمند رهروان که مگر
فراز بارگی جم چو جم سوارانند
به فرق سنگ سیاست مزن گدایان را
که مستحق چنین تاج شهریارانند
به عشق تا در تسلیم و صلح زد جامی
جهانیان همه با او ستیزه کارانند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و نشانههای عشق و غم میپردازد. باغ لاله و گل با بهار رونق میگیرد، اما عشق و شوق به معشوق باعث شرمندگی و داغداری میشود. شاعر از سحاب کرم میخواهد به حال شقایقها توجه کند، چرا که این عشق باعث سوگوار شدن بسیاری شده است. همچنین به شب اشاره میکند که چرا سیاهپوش شده است، زیرا مردم برای عشق و جدایی در غم به سر میبرند. او به کسانی که به عشق او میسوزند، اشاره میکند و تأکید دارد که عشقشان به او موجب تلاطم و بیقراری است. در نهایت، شاعر به اهمیت احترام و محبت در عشق میپردازد و میگوید که نمیتوان به راحتی به کسانی که به عشق حقیقتی دست یافتهاند، بیاعتنا بود.
هوش مصنوعی: به باغهای پر از لاله و گل، بهار رونق میبخشد، اما گلهای سرخی که از تو برآمدهاند، شرمنده هستند.
هوش مصنوعی: به حال شقایق نگاه کن ای ابر نیکوکار، زیرا عشق تو باعث شده که داغداران غمگین شوند.
هوش مصنوعی: شب چرا اینقدر تیره و سیاه شده، که آسمان مثل چادری نیلی رنگ به خود گرفته است؟ آیا به خاطر غم و اندوه عشق تو نیست که mourners (سوگواران) آن را احساس میکنند؟
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به احساس عشق و مشتاقی اشاره دارد. شاعر میگوید که در کنار آتش نشستن و صبر کردن برای معشوق کار آسانی نیست، و به همین دلیل، زلفهای زیبای تو همچنان بیقرار و حیران هستند. به طور کلی احساساتی از دل و دلتنگی را منتقل میکند که به خاطر محبوب، آرامش را از دست دادهاند.
هوش مصنوعی: رهروان چنان درمسیرتو مشتاق و پرحرارت هستند که انگار همانند سواران بر روی دامنههای بلند و دشوار، با شور و اشتیاق پیش میروند.
هوش مصنوعی: به سر سنگ سیاست ضربه نزن که گدایان هم شایسته تاج و تخت پادشاهان هستند.
هوش مصنوعی: در عشق، انسان باید به پذیرش و آرامش برسد؛ اما در این راه، همه کسانی که با او درگیر هستند، به چالش و مخالفت برمیخیزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قلندران تهی سر کلاه دارانند
به ترک یار بگفتند و بربارانند
نظر به صورت ایشان ز روی معنی کن
که پشت لشکر معنی چنین سوارانند
تو در پلاس سیهشان نظر مکن به خطا
[...]
غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند
خرابِ بادهٔ لعلِ تو هوشیارانند
تو را صبا و مرا آبِ دیده شد غَمّاز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
ز زیرِ زلفِ دوتا چون گذر کُنی بِنْگر
[...]
گدای کوی خرابات تاجدارانند
خرابات جام می عشق هوشیارانند
قرارگاه دل آن طره را چسان سازم
در آن سلاسل مشکین چو بیقرارانند
به گلشن رخش از بلبلی چو من چه حساب
[...]
سپند خال لبت آتشین عذارانند
به خون تپیده لعل تو تاجدارانند
اگر چه سبعه سیاره گردشی دارند
نظر به شعله خوی تو نی سوارانند
نوشته است به روی بتان به خط غبار
[...]
دو چشم مست تو فرهنگ هوشیارانند
دو بند زلف تو زنجیر رستگارانند
مپوش چهره که از شرم روی و جلوه ی حسن
بهر طرف که خرامی نقاب دارانند
گدای گوشه نشینم چه لاف مهر زنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.