نی سنبل تنباکویی نه آتش رخسارهای
دل بوی خامی میدهد بیداغ آتشپارهای
منقار زرین بایدت تا دانه زین اخگر کنی
کی مرغ این آتش بود هر مرغ آتشخوارهای
در نخل تنباکو نگر صوفی شده بازآمده
در کوی خود سرگشتهای در شهر خود آوارهای
چون بید مجنون هر طرف افکنده از سر طرهای
چون دلق سالک هرکجا افکنده از بر پارهای
مردم گیا از چین مخر تنباکوی آچین بخر
هم مایه بیمایهای هم چاره بیچارهای
خواهم دید وجد آنقدر جام می و تنباکوام
کافتم به طاق ابرویی چون نرگس خمارهای
اندر کمند دود او کز سنبل دلجو به است
همچون کلیم افتادهام اندر دم سحارهای
موسی به قوم خویشتن لوح ید بیضا نمود
یا حور سیمینساعدی کرد از مه نو پارهای
تا شد به مَهرویان قرین این دود مایه بر زمین
بر آسمان غیرت کشد هر ثابت و سیارهای
هر جرعه کی مستی دهد رند جحیمآشام را
از جنس آچین کشتیی وز قسم هندی کارهای
ساغر «نظیری» کم بکش زین خشک می هردم بکش
کت موم ازو شد آهنی، کت لعل ازو شد خارهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دامن کشانم میکشد در بتکده عیارهای
من همچو دامن میدوم اندر پی خون خوارهای
یک لحظه هستم میکند یک لحظه پستم میکند
یک لحظه مستم میکند خودکامهای خمارهای
چون مهرهام در دست او چون ماهیم در شست او
[...]
شهریست معمور و در او از هر طرف مهپارهای
مسکین دلم صدپاره و در دست هر مه پارهای
اشکال هرکس را ببین کاندر میان آن همه
دارد هوای کشتنم ناوکزنی خونخوارهای
هرکس که با او میکند دعوی ز حسن و دلبری
[...]
بازم چو شمع آتش به جان زد آتشینرخسارهای
هست از دل صدپارهام هر پاره آتشپارهای
از بس که داغم بر دل است از آتشینرخسارهای
جز سوختن پروانهسان یک سر ندارم چارهای
از من به نازی میبرد دل کودک عیار ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.