بر دماغم دویده شیدایی
خردم را نمانده گنجایی
از جگر دود می رود به سرم
شعله ام حشک مغز و سودایی
شور عشقم دریده پرده عقل
سر برآورده ام به رسوایی
نتوان شهر را به طوفان داد
می شوم همچو سیل صحرایی
عشوه ای کرده اند در کارم
خانمان می دهم به یغمایی
گاه دستم کشد گهی دامان
کششی برتر از تقاضایی
عشق همراه خویش می آرد
سازگاری و دل پذیرایی
صد سماعم به دست افشاندن
صد نوایم به مجلس آرایی
همچو گل می گدازم از رقت
چند نازک دلی و رعنایی
منصب آفتاب می گیرم
سده بوسی و جبهه فرسایی
کشف علم ازل «نظیری » کرد
نیست نوری چو نور دانایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات شدید عاشقانه و بیقراری خود سخن میگوید. او از شیدایی و دیوانگی عشق صحبت میکند که عقل و خردش را تحت تأثیر قرار داده و او را به حالت رسوایی کشانده است. عشق او به قدری عمیق و شدید است که گاهی کنترل خود را از دست میدهد و همچون سیل طغیانی عمل میکند. شاعر همچنین به زیبایی و لطافت عواطف خود اشاره میکند و بیان میکند که عشقش او را به دنیایی از زیباییها و درک عمیقتر از وجود و علم رهنمون میشود. در مجموع، این شعر تصویری زنده از عشقهای آتشین و تأثیرات آن بر روان انسان را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: شیدایی و سرخوشی بر روی بینیام نشسته است و جایی برای عقل و خردم باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: احساسات درونم به شدت شعلهور است و غم و اضطراب به سراغم آمده است. انگار که از عمق وجودم دودی بر میخیزد و مرا آزار میدهد.
هوش مصنوعی: شوری که به خاطر عشق در دل دارم، پردههای عقل را کنار زده و به وضوح خود را نشان دادهام، حتی به بهای رسوا شدن.
هوش مصنوعی: به هیچوجه نمیتوانم به شهر آسیب برسانم، بلکه مانند سیلی که در دشت جریان دارد، میشوم.
هوش مصنوعی: او به طرز دلربایی در سرگرمی من دخالت کرده است و من برای جلب توجه او حاضر هستم همه چیزم را از دست بدهم.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات من به سوی چیزی میروم که بسیار فراتر از خواستهام است و گاهی هم دستم را به چیزی میزنم که در دسترسم قرار دارد.
هوش مصنوعی: عشق باعث میشود که انسان بتواند با دیگران سازگار باشد و دلش نیز برای آنها باز و پذیرای محبت و دوستی شود.
هوش مصنوعی: من هزاران نغمه و آهنگ را به دور ریختم و صدای خود را برای برگزاری جشن و شادی به جمع میآورم.
هوش مصنوعی: من مانند گلی نرم و لطیف میشوم، به خاطر حس محبت و ظرافتی که دارم.
هوش مصنوعی: من به مقام و جایگاه بالای خود افتخار میکنم و به خاطر آن خود را میارایم.
هوش مصنوعی: علم ازلی مانند نوری است که دانایی به همراه دارد و در عالم وجود، هیچ نوری به اندازهی نور دانایی درخشش ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این دو شغل برید و عرض به تو
یافته خرمی و زیبایی
روی این را همه بیفروزی
صدر آن را همه بیارایی
چون پدید آمدی تو بر هر کس
[...]
چند پویی به گرد عالم چند؟
چند کوبی طریق پویایی؟
تا کی از بهر قوت و شهوت نفس
همچو کاسانه مینیاسایی؟
چون بدان شهر جان فرود آیی
زین همه دردسر بیاسایی
خسروا، از کمال دانایی
روی دولت همی بیارایی
گاه مال زمین همی بخشی
گاه فرق فلک همی سایی
حرب جویان نهان شوند از بیم
[...]
این همه چابکیّ و زیبایی
این چنین از کجا همیآیی
چون مه چارده به نیکویی
چون بت آزری به زیبایی
مه نخوانم تو را معاذالله
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.