گنجور

 
مولانا

جانا نخست ما را مرد مدام گردان

وآنگه مدام درده ما را مدام گردان

از ما و خدمت ما چیزی نیاید ای جان

هم تو بنا نهادی هم تو تمام گردان

دارالسلام ما را دارالملام کردی

دارالملام ما را دارالسلام گردان

این راه بی‌نهایت گر دور و گر دراز است

از فضل بی‌نهایت بر ما دو گام گردان

ما را اسیر کردی اماره را امیری

ما را امیر گردان او را غلام گردان

انعام عام خود را کردی نصیب خاصان

انعام خاص خود را امروز عام گردان

هر ذره را ز فضلت خورشیدییی دگر ده

خورشید فضل خود را بر جمله رام گردان

در کام ما دعا را چون شهد و شیر خوش کن

و آن را که گوید آمین هم دوستکام گردان

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۰۳۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

جانا نخست ما را مرد مدام گردان

وانگه مدام در ده مست مدام گردان

بر ما چو از لطافت مل را حلال کردی

بر خصم ما ز غیرت گل را حرام گردان

دارالغرور ما را دارالسرور کردی

[...]

مولانا

از ما و خدمت ما چیزی نیاید ای جان

هم تو بنا نهادی، هم تو تمامگردان

دارالسلام ما را، دارالملام کردی

دارالملام ما را، دار السلام گردان

اوحدی

یاران و دوستداران جمعند و جام گردان

مطرب همیشه گویا، ساقی مدام گردان

قومی در انتظاریم، این جا دمی گذر کن

وین قوم را به لطفی از لب غلام گردان

گوینده گشته مطرب وانگه کدام گفتن؟

[...]

نظیری نیشابوری

ساقی صلای عام است کاری به کام گردان

دامان غم فراخ است دوری تمام گردان

ما و وفا درین شهر چون حسن تو غریبیم

او را عزیز کردی ما را غلام گردان

آزاده خاطران را فکری عنان نگیرد

[...]

صائب تبریزی

یک چند خواب راحت بر خود حرام گردان

در ملک بی نشانی خود را به نام گردان

کار جهان تمامی هرگز نمی پذیرد

پیش از تمامی عمر خود را تمام گردان

سودای آب حیوان بیم زیان ندارد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه