من روز ره خانه خمار ندانم
مستی و طرب جز به شب تار ندانم
مست آمدم و مست ازین مرحله رفتم
من قافله و قافله سالار ندانم
پیداست که بر کشتی صد پاره سوارم
پا و سر این قلزم خون خوار ندانم
نی کسب کمالی شد و نی طی طریقی
از راه بجز جنبش و رفتار ندانم
چون کودک پرخشم بود گریه حدیثم
صد عرض هوس دارم و گفتار ندانم
عمرم به صفیر قفس و دام گذشتست
من زمزمه ای در خور گلزار ندانم
در سردی هنگامه همین کام فروشم
من گرمی و شیرینی بازار ندانم
خاموش ز غوغا که درین باغ «نظیری »
یک نغمه به صد شاخ سزاوار ندانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس عمیق ناپایداری و ندانمکاری خود صحبت میکند. او به وضعیت زندگیاش که پر از مستی و شوق است، اشاره میکند و میگوید که نمیداند باید چه راهی را دنبال کند. شاعر احساس میکند که در بین مشکلات و چالشها به سر میبرد و حتی نمیتواند لذت واقعی زندگی را درک کند. او زندگیاش را شبیه به پرخاش و گریه یک کودک توصیف میکند و به احساسات درونی و ناکامیهایش اشاره دارد. در نهایت، او از تداوم ناپایداری و بلاتکلیفی در زندگیاش سخن میگوید و میخواهد از این سرگیجه و سردرگمی رها شود.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چگونه در روز به خانهام بروم و از مستی و شادی چیزی ندانم جز در شب تاریک.
هوش مصنوعی: در حالت مستی به اینجا آمدم و حالا از این مرحله خارج شدهام، اما نه میدانم که همراهانم چه کسانی هستند و نه سرپرست آنها را میشناسم.
هوش مصنوعی: واضح است که من روی کشتیای که به صد تکه تقسیم شده سوار هستم و نمیدانم که در این دریاچهی خونین، پایم کجاست و سرم در کجاست.
هوش مصنوعی: من هیچ کار خاصی برای رسیدن به کمال انجام ندادهام و هیچ راهی را جز حرکت و رفتار نمیشناسم.
هوش مصنوعی: وقتی که کودک عصبانی است، گریهاش بیحد و مرز است؛ من هم خواستهها و آرزوهای زیادی دارم اما نمیدانم چگونه باید آنها را بیان کنم.
هوش مصنوعی: عمر من به صداهای قفس و دام سپری شده است و من هیچ آوازی شایسته و زیبا برای باغ و گلزار نمیشناسم.
هوش مصنوعی: در زمانی که همه چیز سرد و بیروح است، من تنها به فروش لذت و شیرینی میپردازم و از فضای سرد و بیاحساسی که در بازار حاکم است، اطلاعی ندارم.
هوش مصنوعی: در سکوت این باغ، من هیچ صدایی را مناسب نمیدانم که به اندازه یک نغمه در دل صد شاخ باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز چنانم که خر از بار ندانم
امروز چنانم که گل از خار ندانم
امروز مرا یار بدان حال ز سر برد
با یار چنانم که خود از یار ندانم
دی باده مرا برد ز مستی به در یار
[...]
در وصل دل آزاری اغیار ندانم
دانند که من دیده ز دیدار ندانم
طعنم نسزد مرگ ز هجران نشناسم
رشکم نگزد خویشتن از یار ندانم
پرسد سبب بیخودی از مهر و من از بیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.