دلا گداز که آیینه کرده سنگ تو را
کدام صیقل ابرو زدوده زنگ تو را
تو کعبه در دل ما کافران چه می جویی
گر آزری نتراشیده است سنگ تو را
کسی شکاری عشق تو را چه می داند
نشانه دیگر و زخمی دگر خدنگ تو را
ز خار خار محبت دل تو را چه خبر
که گل به جیب نگنجد قبای تنگ تو را
به هرکسی نظر از شیوه دگر داری
کسی درست نفهمیده ریو و رنگ تو را
به نغمه دگرم زنده ساز ای مطرب
چه معجزست که در پرده نیست چنگ تو را
تو حرف تلخ فروشی و من شکرنوشم
که چاشنی هزار آشتی است جنگ تو را
تو از نسیم «نظیری » به شور می آیی
چو گل نهان نتوان کرد بوی و رنگ تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شوم هلاک چو غیری خورد خدنگ تو را
که دانم آشتئی در قفاست جنگ تو را
که کرده پیش تو اظهار سوز ما امروز
که آتش غضب افروخته است رنگ تو را
مصوران قلم از مو کنند تا نکشند
[...]
بیا که فال جنون کرده ایم جنگ تو را
به نرخ گوهر دل می خریم سنگ تو را
نشان راست چرا از دلم نمی پرسی
که برده است به چشم نشان خدنگ تو را
خوش آنکه غازه گر آیم رخ فرنگ تو را
زخون دیده فروزم، چراغ رنگ تو را
دلیل مقصد آوارگان عشق منم
نشان بوسه گذارم، دهان تنگ تو را
شکستت ای چمن آرای آرزو مرساد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.