شوم هلاک چو غیری خورد خدنگ تو را
که دانم آشتئی در قفاست جنگ تو را
که کرده پیش تو اظهار سوز ما امروز
که آتش غضب افروخته است رنگ تو را
مصوران قلم از مو کنند تا نکشند
زیاده از سرموئی دهان تنگ تو را
زمان زمان کنم افزون جراحت تن خویش
ز بس که بوسه زنم زخمهای سنگ تو را
جریده گرد من امشب گرت رفیقی نیست
چه باعث است به ره دمبدم درنگ تو را
به مدعی پر و بالی مده که پروازش
بباد بر دهد ای سرو نام و ننگ تو را
ز حرف پر دلی محتشم پرست جهان
ز بس که جای به دل میدهد خدنگ تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدت تحت تأثیر عشق و زیبایی معشوق است. او از درد و رنجی که ناشی از جدایی و عشق ناکام است، سخن میگوید و احساسات عمیق خود را به تصویر میکشد. شاعر با استعارههای زیبا به انتظاری که از معشوق دارد، اشاره میکند و اشاره میکند که حتی در نبود معشوق، جراحتهای ناشی از عشق را تحمل میکند. او به قدرت عشق و تأثیر آن بر زندگیاش میپردازد و به نوعی میخواهد این حس را به نمایش بگذارد. شاعر در آخر به عدم توانایی دیگران در درک عمیق این عشق اشاره میکند و بر اهمیت و ارزش معشوق تأکید میکند.
هوش مصنوعی: اگر دیگری با تیر تو هلاک شود، من چه میتوانم بگویم؟ که میدانم در دنیای جنگ تو، من چقدر در قفاست و درگیر مشکلات تو هستم.
هوش مصنوعی: امروز کسی که در برابر تو درباره درد و سوز ما سخن میگوید، نشاندهندهی این است که آتش خشم چهرهی تو را تغییر داده است.
هوش مصنوعی: نگران نباش، هنرمندان طوری طراحی میکنند که در کارهایشان به حد و اندازهای دقیق برسند و بیشتر از آنچه که لازم است، از زیبایی و جزئیات چهرهی تو نپردازند.
هوش مصنوعی: من روزگار را به تأخیر میاندازم تا زخمهای بدنم بیشتر شود؛ زیرا هر بار که لب به بوسه سنگ تو میزنم، زخمهایم بیشتر میشوند.
هوش مصنوعی: اگر امشب رفیقی نداری و تنها هستی، پس چرا به خاطر هر لحظه درنگ میکنی؟
هوش مصنوعی: به معترض و مخالف خود فرصت و امکاناتی نده که در نهایت موجب آزار و سقوط او خواهد شد. ای سرو، ننگ و نام تو را محفوظ نگهدار.
هوش مصنوعی: از گفتار پر احساس محتشم، دنیا آنقدر به دل احساس میدهد که تیر تو را نیز میپذیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلا گداز که آیینه کرده سنگ تو را
کدام صیقل ابرو زدوده زنگ تو را
تو کعبه در دل ما کافران چه می جویی
گر آزری نتراشیده است سنگ تو را
کسی شکاری عشق تو را چه می داند
[...]
بیا که فال جنون کرده ایم جنگ تو را
به نرخ گوهر دل می خریم سنگ تو را
نشان راست چرا از دلم نمی پرسی
که برده است به چشم نشان خدنگ تو را
خوش آنکه غازه گر آیم رخ فرنگ تو را
زخون دیده فروزم، چراغ رنگ تو را
دلیل مقصد آوارگان عشق منم
نشان بوسه گذارم، دهان تنگ تو را
شکستت ای چمن آرای آرزو مرساد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.